پارت ۱۱:)
پارت ۱۱:)
در حالی که سعی میکرد کیمچی هایی که داشت میجوید رو قورت بده ادامه داد:
+تو داری اینجا تنها زندگی میکنی..و... بیا با هم روراست باشیم اینجا
اصلا جای مناسبی برای یک دانش اموزکه هنوز به سن قانونی هم نرسیده
نیست... تازه اونم تنها...
-من خوبم هیونگ...
جوابی که داد کاملا باب میلش نبود.
+تو اصلا چجوری اجاره ی اینجا رومیدی؟
-بعد از مدرسه یه جای نیمه وقت کار میکنم.
گفت و غذاش رو تموم کرد.
+اینجوری وقتِ درس خوندن برات میمونه؟جونگکوک با عجله جواب داد:
_آره، وقت دارم خیلی نگران من نباش هیونگ!
+خیله خب اگه اینجوریه که...
جین جواب داد تقریبا متقاعد شده بود اونا ادامه دادن و غذاشون رو تموم
کردن جین هم بعد از چند ساعت رفت
هفته خیلی سریع گذشته بود جمعه از راه رسید و جونگکوک باید
اجارش رو میداد همون روز رئیس کارگاه تولیدی ای که توش کار
میکرد رفت پیشش..
+هِـی... جونگکوک..
در حالی که کارش با ردیف غذاهای کنسرو شده تموم شده بود جواب داد: بله آقا؟
-گوش کن... ما باید با هم حرف بزنیم...
تن صدای رئیسش ناراحت بود
جونگکوک با تعجب گفت:
-اوه... باشه... خب...
رئیسش اون رو به گوشه ای کشید و با صدای آرومی گفت:
+آه... گوش کن بچه جان... تو باید از اینجا بری...
در حالی این جمله رو گفت که سعی میکرد نگاه سردی نداشته باشه
- چی؟؟ آخه برای چی؟!
از صداش میشد فهمید چقدر حالش از شنیدن این حرف بد شده رئیسش با آشفتگی گفت:
+هرچقدر زمان بیشتر میگذره اوضاع سخت تر میشه هزینه ها داره بیشتر و بیشتر میشه... اگه من بخوام اینجا رو سرِپا نگه دارم مجبورم بعضی هزینه هارو قطع کنم...
جونگکوک سرش رو انداخت پایین قطره های اشک گوشه ی چشم هاش رو میسوزوندن از اینکه گریش بگیره میترسید. ولی سعی کرد مقاوم
باشه خودش رو جمع و جور کرد، تعظیمی به رئیسش کرد و برگشت تا وسایلش رو جمع کنه و بره بیرون. ولی قبل از اینکه بتونه بره، رئیسش چندتا اسکناس گرفت جلوش:
+بگیر پسرجون...
جونگکوک بریده بریده پرسید:
-برای چی رئیس؟
-میتونی بذاری پای اضافه حقوقت... پول رو گذاشت کف دستش. جونگ برای گرفتن پول دودل بود، بالاخره
پول رو گرفت و گذاشت تو جیبش و از کارگاه زد بیرون.
................................
بچه های خوبی باشید تا امروز کلا خوشبحالتون بشه.. دو پارت اپ کنم
۱۵تا نظر 🙂
در حالی که سعی میکرد کیمچی هایی که داشت میجوید رو قورت بده ادامه داد:
+تو داری اینجا تنها زندگی میکنی..و... بیا با هم روراست باشیم اینجا
اصلا جای مناسبی برای یک دانش اموزکه هنوز به سن قانونی هم نرسیده
نیست... تازه اونم تنها...
-من خوبم هیونگ...
جوابی که داد کاملا باب میلش نبود.
+تو اصلا چجوری اجاره ی اینجا رومیدی؟
-بعد از مدرسه یه جای نیمه وقت کار میکنم.
گفت و غذاش رو تموم کرد.
+اینجوری وقتِ درس خوندن برات میمونه؟جونگکوک با عجله جواب داد:
_آره، وقت دارم خیلی نگران من نباش هیونگ!
+خیله خب اگه اینجوریه که...
جین جواب داد تقریبا متقاعد شده بود اونا ادامه دادن و غذاشون رو تموم
کردن جین هم بعد از چند ساعت رفت
هفته خیلی سریع گذشته بود جمعه از راه رسید و جونگکوک باید
اجارش رو میداد همون روز رئیس کارگاه تولیدی ای که توش کار
میکرد رفت پیشش..
+هِـی... جونگکوک..
در حالی که کارش با ردیف غذاهای کنسرو شده تموم شده بود جواب داد: بله آقا؟
-گوش کن... ما باید با هم حرف بزنیم...
تن صدای رئیسش ناراحت بود
جونگکوک با تعجب گفت:
-اوه... باشه... خب...
رئیسش اون رو به گوشه ای کشید و با صدای آرومی گفت:
+آه... گوش کن بچه جان... تو باید از اینجا بری...
در حالی این جمله رو گفت که سعی میکرد نگاه سردی نداشته باشه
- چی؟؟ آخه برای چی؟!
از صداش میشد فهمید چقدر حالش از شنیدن این حرف بد شده رئیسش با آشفتگی گفت:
+هرچقدر زمان بیشتر میگذره اوضاع سخت تر میشه هزینه ها داره بیشتر و بیشتر میشه... اگه من بخوام اینجا رو سرِپا نگه دارم مجبورم بعضی هزینه هارو قطع کنم...
جونگکوک سرش رو انداخت پایین قطره های اشک گوشه ی چشم هاش رو میسوزوندن از اینکه گریش بگیره میترسید. ولی سعی کرد مقاوم
باشه خودش رو جمع و جور کرد، تعظیمی به رئیسش کرد و برگشت تا وسایلش رو جمع کنه و بره بیرون. ولی قبل از اینکه بتونه بره، رئیسش چندتا اسکناس گرفت جلوش:
+بگیر پسرجون...
جونگکوک بریده بریده پرسید:
-برای چی رئیس؟
-میتونی بذاری پای اضافه حقوقت... پول رو گذاشت کف دستش. جونگ برای گرفتن پول دودل بود، بالاخره
پول رو گرفت و گذاشت تو جیبش و از کارگاه زد بیرون.
................................
بچه های خوبی باشید تا امروز کلا خوشبحالتون بشه.. دو پارت اپ کنم
۱۵تا نظر 🙂
۱۸.۹k
۱۵ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.