وقتی بردع جنسیش شدی
وقتی بردع جنسیش شدی
p6
همینطور اشک میریخت دلم براش سوخت نه تهیونگ یادت باشع این جزءهمون آدماییه که کوکیو ازت گرفتن
سریع دوش گرفتم لباس پوشیدم و یکی از خدمتکار هارو صدا زدم و اومد
☆بله ارباب
-لیسا این دخترع بردع جنسیمه هروقت کارم باهاش تموم شد بیا ببرش حمامش کن و لباسش بپوشون
☆چشم ارباب
-و یادت باشع این خواهر همون آدمیه که جونگ کوک و کشت پس رحمی براش نداشته باش و فراریشم مدع هروقتم خواستمش بیارش
☆چشم ارباب
راستی هروقت خواستی بیاریش کان*دومم بیار
☆چشم
لیسا خدمتکار قابل اعتمادیع ا/ت رو برد
منم رفتم توی اتاق کارم و نشستم پای سیگارو مشروبم مدت زیادیه به این عمارت نیومدع بودم
هر لحظه از این عمارت منو یاد کوک میندازع
گذشته (کوک چگونه مرد)
علامت کوک =
علامت یونگی *
علامت نامی٪
ویو ته
چیزی نمونده بود تا به اون ساختمون برسیم به کوک خیره شدم
-چرا انقدر تو قشنگی
=از رفیقم بهم ارث رسیدع
-اها کدوم رفیقت
=اقای کیم تهیونگ عزیزم
-نگاهی پر از عشق
*رسیدیم ته
-پس بریم طبق نقشه همه از در پشتی
=*٪
از ماشین پیادع شدیم اسلحه ها اماده حرکت کردیم ماموریت مهمی بود قرار بود کوم سول یه مافیای قاتل رو بکشیم
به محض رسیدن دم درب پشتی با چند نفر برخورد کردیم چیزی نمونده بود که به هم شلیک کنیم که یهو کوکی پرید وسط
-چیکار میکنییی نزدیک بود بهت شلیک کنم
= ته اونا دوستن دشمن نیستن
- میدونم ولی اون عوضی دوست من نیس
= چی داری میگی
~ عه گروه سایع شکارر
-هوم ببین چه لاشی ای
~هوییی با منی تو اونی بودی که گند زد به همچی
= بسه هر مشکلی دارید بزارید کنار الان باید حواسمون به ماموریت باشه باید بریم کوم سول رو بکشیم لطفاً دعواهاتونو بذارید برای بعد ماموریت
-~باشع
وارد ساختمون شدیم هرکس به یه طرف رفت میخواستم کوکو با خودم ببرم که گمش کردم
اروم توی راهرو راه میرفتم که از طبقه بالا صدای تیر اندازی اومد گفتم شاید یکی کوم سولو کشته ولی وقتی رفتم با صحنه بدب مواجه شدم...
ادامه دارد...
p6
همینطور اشک میریخت دلم براش سوخت نه تهیونگ یادت باشع این جزءهمون آدماییه که کوکیو ازت گرفتن
سریع دوش گرفتم لباس پوشیدم و یکی از خدمتکار هارو صدا زدم و اومد
☆بله ارباب
-لیسا این دخترع بردع جنسیمه هروقت کارم باهاش تموم شد بیا ببرش حمامش کن و لباسش بپوشون
☆چشم ارباب
-و یادت باشع این خواهر همون آدمیه که جونگ کوک و کشت پس رحمی براش نداشته باش و فراریشم مدع هروقتم خواستمش بیارش
☆چشم ارباب
راستی هروقت خواستی بیاریش کان*دومم بیار
☆چشم
لیسا خدمتکار قابل اعتمادیع ا/ت رو برد
منم رفتم توی اتاق کارم و نشستم پای سیگارو مشروبم مدت زیادیه به این عمارت نیومدع بودم
هر لحظه از این عمارت منو یاد کوک میندازع
گذشته (کوک چگونه مرد)
علامت کوک =
علامت یونگی *
علامت نامی٪
ویو ته
چیزی نمونده بود تا به اون ساختمون برسیم به کوک خیره شدم
-چرا انقدر تو قشنگی
=از رفیقم بهم ارث رسیدع
-اها کدوم رفیقت
=اقای کیم تهیونگ عزیزم
-نگاهی پر از عشق
*رسیدیم ته
-پس بریم طبق نقشه همه از در پشتی
=*٪
از ماشین پیادع شدیم اسلحه ها اماده حرکت کردیم ماموریت مهمی بود قرار بود کوم سول یه مافیای قاتل رو بکشیم
به محض رسیدن دم درب پشتی با چند نفر برخورد کردیم چیزی نمونده بود که به هم شلیک کنیم که یهو کوکی پرید وسط
-چیکار میکنییی نزدیک بود بهت شلیک کنم
= ته اونا دوستن دشمن نیستن
- میدونم ولی اون عوضی دوست من نیس
= چی داری میگی
~ عه گروه سایع شکارر
-هوم ببین چه لاشی ای
~هوییی با منی تو اونی بودی که گند زد به همچی
= بسه هر مشکلی دارید بزارید کنار الان باید حواسمون به ماموریت باشه باید بریم کوم سول رو بکشیم لطفاً دعواهاتونو بذارید برای بعد ماموریت
-~باشع
وارد ساختمون شدیم هرکس به یه طرف رفت میخواستم کوکو با خودم ببرم که گمش کردم
اروم توی راهرو راه میرفتم که از طبقه بالا صدای تیر اندازی اومد گفتم شاید یکی کوم سولو کشته ولی وقتی رفتم با صحنه بدب مواجه شدم...
ادامه دارد...
۱۳۳
۱۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.