بازی عشق شیطان پارت ۷۰
(\.Game of Devil's Love./)
☆P. . . 70☆
کارلو: به نظرتون تا بچه ها برگردن وقت داریم؟
هه این: دیگه قرار نیست اونقدرام دیر بیان، نهایتا تا چند روز دیگه.
جونگ هی: امروز یا فردا متهم با وکیلش ملاقات میکنه و فردا ساعت یازده باید برن دادگاه، تا اون موقع وقت داریم که اگه میخوایم مدارکی با اسامی فیکمون درست کنیم یا هرکار دیگه ای انجامشون بدیم.
مین سو: به نظر من نه لنز و نه رنگ، میتونیم فقط ماسک بزنیم.
ژوئن: اون وقت اگه جایی به عنوان اعضای میراکل و مارتینو با ماسک ببیننمون؟!
لوکا: اون وقت دیگه قشنگ بیچاره میشیم.
جونگ هی: من که استعفا میدم.
کارلو: اون وقت ماها چی؟
جونگ هی: اوففــ. میخواستین همون موقعی که بازداشت شدیم میراکل و مارتینو هم دیگه کاملا ورشکست میشدن.
ژوئن: میتونیم یه روزه خودمون رو ورشکست کنیم؟
لوکا: مگه به این راحتیاس؟
هه این: بیاین همه قرارداد هارو لغو کنیم.
لوکا: مطمئنی که جواب میده؟
مین سو: اگه همه قرارداد هارو لغو کنیم دیگه نه از ما حمایتی میشه و نه حمایتی از طرف ما صورت میگیره.
ژوئن: اون وقت که میراکل و مارتینو به حال خودشون رها میشن.
من اون لحظه به گوشه میز تکیه دادم و نشستم.
هه این: اینجوری، اون وام پنج ساله که یک سال پیش، کارلو برای مارتینو از گرفت رو هم نمیتونیم پس بدیم چون هیچ فروش و تولید خوبی نخواهیم داشت و در نتیجه اگه مارتینو نتونه ادامه بده میراکل و هم همراهش ورشکست میشه چون میراکل به اینجا انتقال پیدا کرده.
ژوئن: آ درسته، ولی ببینم تو چجوری از این چیزا سر در میاری نکنه ما خبر نداشتیم، تو قبلا کاره ای بودی ها؟!
هه این: نه اما بهتره پارتنر شیطان رو دست کم نگیری.
لوکا: بابا آخر ما نفهمیدیم که تو پارتنر ژوئن هستی، زنش یا نامزدش.
ژوئن: پارتنر... آ بهش درخواست ازدواج هم دادم.
مین سو: درسته که قبول کرده وای پارتنر در نظر میگیریم چون رسما ازدواج نکردین.
هه این: آره موافقم.
جونگ هی: پس آره واقعا دست کم گرفتیمت.
لوکا: فعلا بریم سراغ لغو کردن قراردادها و این چیزا.
کارلو: اوکی بریم.
جونگ هی: ببینم تو نمیای؟
ژوئن: یه چند دقیقه دیگه حالا...
مین سو: ببینم شما دوتا میخواین چیکار کنین ها؟!
هه این: هِی.
ژوئن: هه این بیا این طرف. من باهاش کار دارم.
لوکا: خب خب...
اونا رفتن بیرون و هه این اومد سمت من تا روش رو برگردوند سمت من، منم سریع ازش لب گرفتم
...
بعد چند لحظه که ازش جدا شدم.
هه این: چرا...
ژوئن(پوزخند): چیه؟ فقط دلم میخواست. از این به بعد کار هر روزمه.
هه این(خنده): اره به همین خیال باش.
ژوئن: یا جای صبحونه یا جای ناهار یا جای شام، البته اگه جای شام بشه ممکنه کار به جاهاش باریک کشیده بشه.
هه این: اولین باره ولی میگم باشه.
ژوئن: جه عجبی.
هه این: بیخیال این حرفا بیا بریم.
☆P. . . 70☆
کارلو: به نظرتون تا بچه ها برگردن وقت داریم؟
هه این: دیگه قرار نیست اونقدرام دیر بیان، نهایتا تا چند روز دیگه.
جونگ هی: امروز یا فردا متهم با وکیلش ملاقات میکنه و فردا ساعت یازده باید برن دادگاه، تا اون موقع وقت داریم که اگه میخوایم مدارکی با اسامی فیکمون درست کنیم یا هرکار دیگه ای انجامشون بدیم.
مین سو: به نظر من نه لنز و نه رنگ، میتونیم فقط ماسک بزنیم.
ژوئن: اون وقت اگه جایی به عنوان اعضای میراکل و مارتینو با ماسک ببیننمون؟!
لوکا: اون وقت دیگه قشنگ بیچاره میشیم.
جونگ هی: من که استعفا میدم.
کارلو: اون وقت ماها چی؟
جونگ هی: اوففــ. میخواستین همون موقعی که بازداشت شدیم میراکل و مارتینو هم دیگه کاملا ورشکست میشدن.
ژوئن: میتونیم یه روزه خودمون رو ورشکست کنیم؟
لوکا: مگه به این راحتیاس؟
هه این: بیاین همه قرارداد هارو لغو کنیم.
لوکا: مطمئنی که جواب میده؟
مین سو: اگه همه قرارداد هارو لغو کنیم دیگه نه از ما حمایتی میشه و نه حمایتی از طرف ما صورت میگیره.
ژوئن: اون وقت که میراکل و مارتینو به حال خودشون رها میشن.
من اون لحظه به گوشه میز تکیه دادم و نشستم.
هه این: اینجوری، اون وام پنج ساله که یک سال پیش، کارلو برای مارتینو از گرفت رو هم نمیتونیم پس بدیم چون هیچ فروش و تولید خوبی نخواهیم داشت و در نتیجه اگه مارتینو نتونه ادامه بده میراکل و هم همراهش ورشکست میشه چون میراکل به اینجا انتقال پیدا کرده.
ژوئن: آ درسته، ولی ببینم تو چجوری از این چیزا سر در میاری نکنه ما خبر نداشتیم، تو قبلا کاره ای بودی ها؟!
هه این: نه اما بهتره پارتنر شیطان رو دست کم نگیری.
لوکا: بابا آخر ما نفهمیدیم که تو پارتنر ژوئن هستی، زنش یا نامزدش.
ژوئن: پارتنر... آ بهش درخواست ازدواج هم دادم.
مین سو: درسته که قبول کرده وای پارتنر در نظر میگیریم چون رسما ازدواج نکردین.
هه این: آره موافقم.
جونگ هی: پس آره واقعا دست کم گرفتیمت.
لوکا: فعلا بریم سراغ لغو کردن قراردادها و این چیزا.
کارلو: اوکی بریم.
جونگ هی: ببینم تو نمیای؟
ژوئن: یه چند دقیقه دیگه حالا...
مین سو: ببینم شما دوتا میخواین چیکار کنین ها؟!
هه این: هِی.
ژوئن: هه این بیا این طرف. من باهاش کار دارم.
لوکا: خب خب...
اونا رفتن بیرون و هه این اومد سمت من تا روش رو برگردوند سمت من، منم سریع ازش لب گرفتم
...
بعد چند لحظه که ازش جدا شدم.
هه این: چرا...
ژوئن(پوزخند): چیه؟ فقط دلم میخواست. از این به بعد کار هر روزمه.
هه این(خنده): اره به همین خیال باش.
ژوئن: یا جای صبحونه یا جای ناهار یا جای شام، البته اگه جای شام بشه ممکنه کار به جاهاش باریک کشیده بشه.
هه این: اولین باره ولی میگم باشه.
ژوئن: جه عجبی.
هه این: بیخیال این حرفا بیا بریم.
۲.۰k
۲۰ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.