فرشته نگهبان من...
#فرشته_نگهبان_من
#part34
"ویو شوگا"
ات رفت روی تختش بخوابه
شوگا:ات
ات:بله؟
شوگا:تو وقتی از بچگیت صدای منو میشنیدی...چرا هیچ عکس العملی نشون نمی دادی؟چرا هیچوقت باهام حرف نمیزدی...؟
ات:خب...نمیدونم!شاید...شاید دلم نمیخواست بدونم کی هستی...از یه طرفم...دوست داشتم صدات و بشنوم و هیچی نگم...هرموقع با خودت حرف میزدی به بدبختی جلوی خودمو میگرفتم تا نخندم...اولش ازت میترسیدم و برای همین چیزی نمیگفتم...ولی بعدش وجودت برام عادی شدو البته دوست داشتنی...سعی میکردم باهات حرف بزنم...ولی هردفعه پشیمون میشدم و به گوش دادن ادامه میدادم...تا اینکه اون روز...وقتی از خواب بیدار شدم...دیدمت...اولش فکر کردم از زیر دست های جونگ کوکی ولی وقتی برام توضیح دادی تازه فهمیدم چی به چیه...تازه فهمیدم تو همون صدایی...
"این پارت یکم کم شد ولی باید بخوابم تا صبح بیدار شم...
فردا که از مدرسه اومدم دو پارت مینویسم"
منتظر پارت بعدی میمونی؟🙃❤
#part34
"ویو شوگا"
ات رفت روی تختش بخوابه
شوگا:ات
ات:بله؟
شوگا:تو وقتی از بچگیت صدای منو میشنیدی...چرا هیچ عکس العملی نشون نمی دادی؟چرا هیچوقت باهام حرف نمیزدی...؟
ات:خب...نمیدونم!شاید...شاید دلم نمیخواست بدونم کی هستی...از یه طرفم...دوست داشتم صدات و بشنوم و هیچی نگم...هرموقع با خودت حرف میزدی به بدبختی جلوی خودمو میگرفتم تا نخندم...اولش ازت میترسیدم و برای همین چیزی نمیگفتم...ولی بعدش وجودت برام عادی شدو البته دوست داشتنی...سعی میکردم باهات حرف بزنم...ولی هردفعه پشیمون میشدم و به گوش دادن ادامه میدادم...تا اینکه اون روز...وقتی از خواب بیدار شدم...دیدمت...اولش فکر کردم از زیر دست های جونگ کوکی ولی وقتی برام توضیح دادی تازه فهمیدم چی به چیه...تازه فهمیدم تو همون صدایی...
"این پارت یکم کم شد ولی باید بخوابم تا صبح بیدار شم...
فردا که از مدرسه اومدم دو پارت مینویسم"
منتظر پارت بعدی میمونی؟🙃❤
۸.۱k
۲۰ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.