رمان
لحظاتی برای عاشق بودن
پارت:۲
کلا محو پسره بودم ک نفهمیدم جی چیگف ک یهو پسره اومد سمت ما
،،،:سلام من مین یونگی هستم تازه اومدم اینجا میشه بهم بگید دفتر مدیر کجاست
سول:بله اخر سالن سمت راست
یونگی:کامزامیدا(کامزامیدا تو زبان کره ای ینی ممنون متشکر)
جی ک کلا هوش حواس از سرش رفته بود همینطوری داش نگا میکرد
+ب چی نگا میکنی؟
_هیچ باوو گشنمههههه بریم غذا بقولیم
+خا
اخخخخ خیلی وقت بود ک انقد غذا نخورده بودمااا حاجی قشنگ دلی از اذا در اووردم (بچه ها اذا چطوری نوشته میشههه تو کامنتا بگید بمم مرسی😐😂🤍)
زنگ خورد رفتیم سر کلاس در کلاس زده شد اقای مدیر و همراه اون پسره مین یونگی وارد شود(مدیر با &نشون میدم)
&:سلام بچه ها این دانش آموز جدید هست خودتو معرفی کن
مین یونگی:...
لایک۵ کامنت ۵ فالو ۵
پارت:۲
کلا محو پسره بودم ک نفهمیدم جی چیگف ک یهو پسره اومد سمت ما
،،،:سلام من مین یونگی هستم تازه اومدم اینجا میشه بهم بگید دفتر مدیر کجاست
سول:بله اخر سالن سمت راست
یونگی:کامزامیدا(کامزامیدا تو زبان کره ای ینی ممنون متشکر)
جی ک کلا هوش حواس از سرش رفته بود همینطوری داش نگا میکرد
+ب چی نگا میکنی؟
_هیچ باوو گشنمههههه بریم غذا بقولیم
+خا
اخخخخ خیلی وقت بود ک انقد غذا نخورده بودمااا حاجی قشنگ دلی از اذا در اووردم (بچه ها اذا چطوری نوشته میشههه تو کامنتا بگید بمم مرسی😐😂🤍)
زنگ خورد رفتیم سر کلاس در کلاس زده شد اقای مدیر و همراه اون پسره مین یونگی وارد شود(مدیر با &نشون میدم)
&:سلام بچه ها این دانش آموز جدید هست خودتو معرفی کن
مین یونگی:...
لایک۵ کامنت ۵ فالو ۵
۲.۵k
۰۵ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.