💜 عشق مریضی واگیر دار 🤍✨
💜 عشق مریضی واگیر دار 🤍✨
part48🤍✨
(از زبان یونا)
جیهوپ انقد جیغ کشید ک داشت خفه میشد البته فقط اون نبود همه وعضمون همین بود فقط شوگا داشت خیلی عادی فیلمو نگاه میکرد
یکم ک گذشت تصمیم گرفتیم فیلمو عوض کنیم
جیهوپ گفت : بچه ها من چند تا سینمایی دارم کمدی و عاشقانه بیاین اونارو ببینیم
همه موافقت کردن و جیهوپ فیلمو گزاشت
همه داشت بهمون خوش میگذشت خوراکی میخوردیمو فیلم میدیدیم فیلم خیلی قشنگ و خنده داری بود من ک دوست داشتم
اون فیلم ک تموم شد یکی دیگه گذاشتیم و داشتیم نگاه میکردیم ک ی نگاه ب جیمین و مانیا انداختم ک مانیا تو بغل جیمین خوابش برده بود
و همینطور نامجون و شوگا
و الان منو کوک و دخترا و داداشم و جیهوپ و جین داشتیم فیلمو نگاه میکردیم یکم ک دقت کردم مانیا و جیمین خیلییی زیاددد ب هم میان دلم رف براشون
فیلم تموم شد و خیلی خوش گذشته بود ولی الان وقت خواب بود
شوگا ک رفته بود اتاقش بخوابه نامجون بیدار کردم و رفتم جیمینو بیدار کردم وقتی بیدار شد دید مانیا تو بغلش خوابه تعجب کرد ولی داشت ذوق مرگ میشد میخواستم مانیا رو بیدار کنم ک جیمین گفت
جیمین: عااا ن لازم نیست بیدارش کنی من میبرمش تو اتاقش
منم ک از خدا خواسته قبول کردم
(از زبان جیمین)
بیدار ک شدم دیدم مانیا توی بغلم خیلی کیوت خوابیده دلم میخواست درسته قورتش بدم نزاشتم یونا بیدارش کنه و گفتم میبرمش اتاقش
جیوو اتاقشو بهم نشون داد و منم مانیا رو برآید استایل بغلش کردم بردمش تو اتاق وقتی داشتم میرفتم توی اتاق مانیا چشماشو باز کرد یهو جیغ کشید
(از زبان مانیا)
داشتیم فیلم میدیدیم ک خوابم برد یهو احساس کردم دارم حرکت میکنم چشمامو باز کرد ک دیدم توی بغل جیمینم اون منو برآید استایل بغلش کرده بود داشت میرفت سمت اتاق
شکه شدم یهو جیغ خفیفی کشیدم ک جیمین ترسید
جیمین:واا چته مانیا
مانیا:میشه منو بزاری زمین
جیمین :الان برسیم تو اتاق میزارمت اینو گفت و در اتاق رو باز کرد
وقتی ب خودم اومدم یادم اومد خیلی زیاد الان ب جیمین نزدیکم منی ک آرزوم بود از نزدیک ببینمش
مانیا:خب میشه منو بزاری زمین
جیمین:عاا.. اوهوم
منو گذاشت زمین و لباسشو درست کرد
مانیا:عا .. خیلی ممنون ....شب خوش
جیمین:عااام اره ...خواهش میکنم ... شب بخیر
جیمین رفت بیرون و درو بست داشتم از خوشحالی بال در میاوردممم
نشستم رو تخت و دستمو گذاشتم رو قلبم ک تند تند میزد دراز کشیدم و داشتم ب امشب فک میکردم ک خوابم برد...
(پایان پارت بچه ها ببخشید که چند وقت نبودم و فعالیتی نداشتم سعی میکنم جبران کنم🙂)
part48🤍✨
(از زبان یونا)
جیهوپ انقد جیغ کشید ک داشت خفه میشد البته فقط اون نبود همه وعضمون همین بود فقط شوگا داشت خیلی عادی فیلمو نگاه میکرد
یکم ک گذشت تصمیم گرفتیم فیلمو عوض کنیم
جیهوپ گفت : بچه ها من چند تا سینمایی دارم کمدی و عاشقانه بیاین اونارو ببینیم
همه موافقت کردن و جیهوپ فیلمو گزاشت
همه داشت بهمون خوش میگذشت خوراکی میخوردیمو فیلم میدیدیم فیلم خیلی قشنگ و خنده داری بود من ک دوست داشتم
اون فیلم ک تموم شد یکی دیگه گذاشتیم و داشتیم نگاه میکردیم ک ی نگاه ب جیمین و مانیا انداختم ک مانیا تو بغل جیمین خوابش برده بود
و همینطور نامجون و شوگا
و الان منو کوک و دخترا و داداشم و جیهوپ و جین داشتیم فیلمو نگاه میکردیم یکم ک دقت کردم مانیا و جیمین خیلییی زیاددد ب هم میان دلم رف براشون
فیلم تموم شد و خیلی خوش گذشته بود ولی الان وقت خواب بود
شوگا ک رفته بود اتاقش بخوابه نامجون بیدار کردم و رفتم جیمینو بیدار کردم وقتی بیدار شد دید مانیا تو بغلش خوابه تعجب کرد ولی داشت ذوق مرگ میشد میخواستم مانیا رو بیدار کنم ک جیمین گفت
جیمین: عااا ن لازم نیست بیدارش کنی من میبرمش تو اتاقش
منم ک از خدا خواسته قبول کردم
(از زبان جیمین)
بیدار ک شدم دیدم مانیا توی بغلم خیلی کیوت خوابیده دلم میخواست درسته قورتش بدم نزاشتم یونا بیدارش کنه و گفتم میبرمش اتاقش
جیوو اتاقشو بهم نشون داد و منم مانیا رو برآید استایل بغلش کردم بردمش تو اتاق وقتی داشتم میرفتم توی اتاق مانیا چشماشو باز کرد یهو جیغ کشید
(از زبان مانیا)
داشتیم فیلم میدیدیم ک خوابم برد یهو احساس کردم دارم حرکت میکنم چشمامو باز کرد ک دیدم توی بغل جیمینم اون منو برآید استایل بغلش کرده بود داشت میرفت سمت اتاق
شکه شدم یهو جیغ خفیفی کشیدم ک جیمین ترسید
جیمین:واا چته مانیا
مانیا:میشه منو بزاری زمین
جیمین :الان برسیم تو اتاق میزارمت اینو گفت و در اتاق رو باز کرد
وقتی ب خودم اومدم یادم اومد خیلی زیاد الان ب جیمین نزدیکم منی ک آرزوم بود از نزدیک ببینمش
مانیا:خب میشه منو بزاری زمین
جیمین:عاا.. اوهوم
منو گذاشت زمین و لباسشو درست کرد
مانیا:عا .. خیلی ممنون ....شب خوش
جیمین:عااام اره ...خواهش میکنم ... شب بخیر
جیمین رفت بیرون و درو بست داشتم از خوشحالی بال در میاوردممم
نشستم رو تخت و دستمو گذاشتم رو قلبم ک تند تند میزد دراز کشیدم و داشتم ب امشب فک میکردم ک خوابم برد...
(پایان پارت بچه ها ببخشید که چند وقت نبودم و فعالیتی نداشتم سعی میکنم جبران کنم🙂)
۷.۰k
۳۰ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.