گس لایتر/پارت44
از زبان بورام:
سوالاتی ازم پرسید...
سعی میکردم با توجه به وضعیت جونگکوک جواب بدم و خودمو بایول تصور کنم...
خانم جانگ ازم پرسید:
-رابطه شما و همسرتون تا چه حد عمیقه؟
بورام: تا چند وقت پیش تصور میکردم که رابطه عمیقی با همسرم دارم
اما این اواخر متوجه شدم شاید اونقدری ک باید تاثیرگذار نبودم...ک نتونسته باهام صادق باشه و از مشکلش صحبت کنه
-خب من طبق جلسات پیشینی که با آقای جئون داشتم متوجه شدم که تنها مادرشون از اختلالشون اطلاع دارن.
شاید فقط ترس از دست دادن شما باعث شده چیزی بهتون نگه...
نه عدم صداقت!
بورام:من اینطور فک نمیکنم!...
من توی محراب کلیسا سوگند یاد کردم که در هر شرایطی همراهیش کنم...
اون هم همینطور!
-خب البته حق دارین اما اینکه شما با همسرتون به اینجا تشریف آوردید از نظر من نشون دهنده اینه که شما قصد کمک ب ایشون و دارید و دوسش دارین...
آماده اید دلخوریتونو کنار بزارین و با هم برای بهبودیش تلاش کنیم؟
بورام: البته
-خوبه...
رابطه ج*سی ای که تا حالا باهم داشتین چطور بوده؟
طولانی بوده؟
یا سریعا تموم شده؟!
بورام: حقیقتش...هر بار شور و اشتیاق زیادی برای رابطه داشتم...
اما هربار سردی و عدم تمایل به داشتن رابطه توی اون به راحتی مشهود بود!
اوایل فکر میکردم ک شاید ایراد از منه و ظاهرم اونطور ک باید همسرمو راضی نمیکنه...اما متوجه شدم ک اشتباه میکردم!
-اما درباره این احساستون به همسرتون چیزی بروز ندادین درسته؟
بورام: عذر میخوام
کدوم احساس؟
-اینکه شما علت سردی رابطهتون هستید
بورام: بروز نمیدادم اما در عمل تمام سعیمو میکردم تا حداقل از جانب من مشکلی نباشه... و فکر میکنم ک اون اینو میدونست
-که اینطور!
نگفتن های دو طرفه!
شاید هر دو اشتباه میکردین که دربارش صحبت نمی کردین
بورام: شاید چون فکر میکردم ک با صحبت کردن درباره تردیدم مثل سابق در نظر اون جذابیت نخواهم داشت
-پس شماهم ترسیده بودید...
میپذیرید؟
بورام: بله
من ترسیده بودم!
-ممنون از صداقتتون...
صداقتتون تاثیر به سزایی تو پیشرفت درمان داره
توصیه هایی که برای رابطتون میکنم جنبه ی کلی داره
من آقای جئون رو به اندازه شما نمیشناسم...در نتیجه بهتر از هرکسی میتونین بهش کمک کنین... من توصیه های خودمو به شما میگم و شما با توجه به شناخت از همسرتون میتونین توی رابطه اونها رو به کار بگیرید
بورام: بسیار خب!
-ببینید
نباید مستقیما از همسرتون بخواین که باهم رابطه داشته باشین چون این موضوع فقط باعث سردرگمی...اضطراب و عدم تمایل ایشون به رابطه میشه
بورام: این اواخر به خوبی متوجه این موضوع شدم!
- زمانیکه کنار همدیگه نشستین زمانیکه فقط خودتون دوتایی هستین میتونین سعی کنین بهش نزدیک بشین... مثلا
لمسش کنین
بورام: اما اگه مثل همیشه واکنش نشون بده چی؟
-خب اوایل این موضوع کاملا طبیعیه نباید بهش فشار بیارین هرجا که نمیخواست شمام دست بکشین...
البته اینو هم اضافه کنم درسته که عملا میخواین این حساسیت و از بین ببرین اما حتما باید باهاشون صحبت کنید...
به طور مثال...
بهشون بگین که این تکمیل کننده ی عشق ماست ما در طول روز به خاطر زندگی کاری ممکنه خسته یا بی حوصله بشیم و رابطه میتونه جنبه ریکاوری داشته باشه... میتونیم تنش های روزمره رو با داشتن رابطه عاشقانه تا حدودی کاهش بدیم
بورام: یعنی...
باید بهش اطمینان خاطر بدم؟
-بله همینطوره
باید اول سعی کنین این ترس و از بین ببرید و بهش بگین رابطه داشتن وظیفش نیست بلکه برای خودشه...برای احساس بهتری داشتن...و اینکه شما به عنوان کسیکه عاشقش هستین میخواین کاری کنین که از بودن با شما لذت ببره... ممکنه اوایل امتناع کنه یا ازتون فرار کنه یا حتی پرخاشگری و بی اعتنایی کنه!...
اما در کنار قرصایی که مصرف میکنه عادی سازی شما براش بهمرور نتیجه بخش خواهد بود
بورام: امیدوارم...تمام تلاشمو میکنم تا بهش حس امنیت بدم...فکر میکنید درمان این اختلال چقدر زمان میبره؟
- تماما به خود همسرتون بستگی داره...اینکه چقدر همکاری کنن... اما اونطور که من مشاهده میکنم از اختلالش به ستوه اومده و این به نوعی برای زودتر درمان شدن امیدبخشه!
بورام: امیدوارم
-فکر میکنم تا همینجا برای جلسه اول کافی باشه خانوم جئون...تشکر از همراهیتون
بورام: مچکرم
از زبان هیونو:
کارا خوب پیش نمیرفت...نتونستم کمپانی آمریکاییو راضی کنم...خیلی تلاش کردم راهی پیدا کنم...اما ظاهرا قصد معامله ندارن!...برای همین ما رو دست به سر میکنن... فک میکنم بهتر باشه قطع امید کنیم از این هولدینگ...چون هرگز قصد کنار اومدن ندارن... چندین بار باهاشون ملاقات کردم تا مذاکره کنیم... بی فایده بود!
نمیشه!
هیچکس نمیتونه!
سوالاتی ازم پرسید...
سعی میکردم با توجه به وضعیت جونگکوک جواب بدم و خودمو بایول تصور کنم...
خانم جانگ ازم پرسید:
-رابطه شما و همسرتون تا چه حد عمیقه؟
بورام: تا چند وقت پیش تصور میکردم که رابطه عمیقی با همسرم دارم
اما این اواخر متوجه شدم شاید اونقدری ک باید تاثیرگذار نبودم...ک نتونسته باهام صادق باشه و از مشکلش صحبت کنه
-خب من طبق جلسات پیشینی که با آقای جئون داشتم متوجه شدم که تنها مادرشون از اختلالشون اطلاع دارن.
شاید فقط ترس از دست دادن شما باعث شده چیزی بهتون نگه...
نه عدم صداقت!
بورام:من اینطور فک نمیکنم!...
من توی محراب کلیسا سوگند یاد کردم که در هر شرایطی همراهیش کنم...
اون هم همینطور!
-خب البته حق دارین اما اینکه شما با همسرتون به اینجا تشریف آوردید از نظر من نشون دهنده اینه که شما قصد کمک ب ایشون و دارید و دوسش دارین...
آماده اید دلخوریتونو کنار بزارین و با هم برای بهبودیش تلاش کنیم؟
بورام: البته
-خوبه...
رابطه ج*سی ای که تا حالا باهم داشتین چطور بوده؟
طولانی بوده؟
یا سریعا تموم شده؟!
بورام: حقیقتش...هر بار شور و اشتیاق زیادی برای رابطه داشتم...
اما هربار سردی و عدم تمایل به داشتن رابطه توی اون به راحتی مشهود بود!
اوایل فکر میکردم ک شاید ایراد از منه و ظاهرم اونطور ک باید همسرمو راضی نمیکنه...اما متوجه شدم ک اشتباه میکردم!
-اما درباره این احساستون به همسرتون چیزی بروز ندادین درسته؟
بورام: عذر میخوام
کدوم احساس؟
-اینکه شما علت سردی رابطهتون هستید
بورام: بروز نمیدادم اما در عمل تمام سعیمو میکردم تا حداقل از جانب من مشکلی نباشه... و فکر میکنم ک اون اینو میدونست
-که اینطور!
نگفتن های دو طرفه!
شاید هر دو اشتباه میکردین که دربارش صحبت نمی کردین
بورام: شاید چون فکر میکردم ک با صحبت کردن درباره تردیدم مثل سابق در نظر اون جذابیت نخواهم داشت
-پس شماهم ترسیده بودید...
میپذیرید؟
بورام: بله
من ترسیده بودم!
-ممنون از صداقتتون...
صداقتتون تاثیر به سزایی تو پیشرفت درمان داره
توصیه هایی که برای رابطتون میکنم جنبه ی کلی داره
من آقای جئون رو به اندازه شما نمیشناسم...در نتیجه بهتر از هرکسی میتونین بهش کمک کنین... من توصیه های خودمو به شما میگم و شما با توجه به شناخت از همسرتون میتونین توی رابطه اونها رو به کار بگیرید
بورام: بسیار خب!
-ببینید
نباید مستقیما از همسرتون بخواین که باهم رابطه داشته باشین چون این موضوع فقط باعث سردرگمی...اضطراب و عدم تمایل ایشون به رابطه میشه
بورام: این اواخر به خوبی متوجه این موضوع شدم!
- زمانیکه کنار همدیگه نشستین زمانیکه فقط خودتون دوتایی هستین میتونین سعی کنین بهش نزدیک بشین... مثلا
لمسش کنین
بورام: اما اگه مثل همیشه واکنش نشون بده چی؟
-خب اوایل این موضوع کاملا طبیعیه نباید بهش فشار بیارین هرجا که نمیخواست شمام دست بکشین...
البته اینو هم اضافه کنم درسته که عملا میخواین این حساسیت و از بین ببرین اما حتما باید باهاشون صحبت کنید...
به طور مثال...
بهشون بگین که این تکمیل کننده ی عشق ماست ما در طول روز به خاطر زندگی کاری ممکنه خسته یا بی حوصله بشیم و رابطه میتونه جنبه ریکاوری داشته باشه... میتونیم تنش های روزمره رو با داشتن رابطه عاشقانه تا حدودی کاهش بدیم
بورام: یعنی...
باید بهش اطمینان خاطر بدم؟
-بله همینطوره
باید اول سعی کنین این ترس و از بین ببرید و بهش بگین رابطه داشتن وظیفش نیست بلکه برای خودشه...برای احساس بهتری داشتن...و اینکه شما به عنوان کسیکه عاشقش هستین میخواین کاری کنین که از بودن با شما لذت ببره... ممکنه اوایل امتناع کنه یا ازتون فرار کنه یا حتی پرخاشگری و بی اعتنایی کنه!...
اما در کنار قرصایی که مصرف میکنه عادی سازی شما براش بهمرور نتیجه بخش خواهد بود
بورام: امیدوارم...تمام تلاشمو میکنم تا بهش حس امنیت بدم...فکر میکنید درمان این اختلال چقدر زمان میبره؟
- تماما به خود همسرتون بستگی داره...اینکه چقدر همکاری کنن... اما اونطور که من مشاهده میکنم از اختلالش به ستوه اومده و این به نوعی برای زودتر درمان شدن امیدبخشه!
بورام: امیدوارم
-فکر میکنم تا همینجا برای جلسه اول کافی باشه خانوم جئون...تشکر از همراهیتون
بورام: مچکرم
از زبان هیونو:
کارا خوب پیش نمیرفت...نتونستم کمپانی آمریکاییو راضی کنم...خیلی تلاش کردم راهی پیدا کنم...اما ظاهرا قصد معامله ندارن!...برای همین ما رو دست به سر میکنن... فک میکنم بهتر باشه قطع امید کنیم از این هولدینگ...چون هرگز قصد کنار اومدن ندارن... چندین بار باهاشون ملاقات کردم تا مذاکره کنیم... بی فایده بود!
نمیشه!
هیچکس نمیتونه!
۲۲.۷k
۲۵ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.