پارت ۵
پارت ۵
دوستان خرداده دیگه فعالیت کمه معذرت
.
تااینکه ا/ته تصمیم میگیره فرار کنه
.
پرش به شب موقع فرار....
ا/ت : خب دیگه وقتشه از دست اون عوضی فرار کنم رفتم آماده شدم وسایلمو هم آماده کردم و آروم رفتم
هه بادیگاردا خواب بودن 😂
رفتم بیلیط گرفتم واسه ایران اون که نمیتونه بیاد ایران💔😂رفتم برای فردا ظهر ساعت ۲ بیلیط گرفتم تا اون موقع تو هتل میمونم گوشیمو هم شکوندم تا هکم نکنه
.
پرش به صبح...
تهیونگ : از خواب پاشدم
اجومااا (داد)
اجوما : بله پسرم
تهیونگ : برو ا/ت رو صدا بزن بیاد صبحونه
تهیونگ ویو
نمیدونم چرا جدیدا حس های زیادی دارم به ا/ت
اجوما : ار...ا..ر..باب (ترسیده)
تهیونگ : چی شده
اجوما : ار.باب.. خا..نم .....فرار کردن..(لکنت)
تهیونگ چیییی (اعصبانی و عربده).....
.
امیدوارم خوشتون بیاد ❤پارت بعدی رو هم اگر بتونم امروز میزارم چون امتحان دارم نمیتونم زیاد بنویسم❤
.
#فیک
دوستان خرداده دیگه فعالیت کمه معذرت
.
تااینکه ا/ته تصمیم میگیره فرار کنه
.
پرش به شب موقع فرار....
ا/ت : خب دیگه وقتشه از دست اون عوضی فرار کنم رفتم آماده شدم وسایلمو هم آماده کردم و آروم رفتم
هه بادیگاردا خواب بودن 😂
رفتم بیلیط گرفتم واسه ایران اون که نمیتونه بیاد ایران💔😂رفتم برای فردا ظهر ساعت ۲ بیلیط گرفتم تا اون موقع تو هتل میمونم گوشیمو هم شکوندم تا هکم نکنه
.
پرش به صبح...
تهیونگ : از خواب پاشدم
اجومااا (داد)
اجوما : بله پسرم
تهیونگ : برو ا/ت رو صدا بزن بیاد صبحونه
تهیونگ ویو
نمیدونم چرا جدیدا حس های زیادی دارم به ا/ت
اجوما : ار...ا..ر..باب (ترسیده)
تهیونگ : چی شده
اجوما : ار.باب.. خا..نم .....فرار کردن..(لکنت)
تهیونگ چیییی (اعصبانی و عربده).....
.
امیدوارم خوشتون بیاد ❤پارت بعدی رو هم اگر بتونم امروز میزارم چون امتحان دارم نمیتونم زیاد بنویسم❤
.
#فیک
۱۱.۴k
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.