رمان *شیطان و فرشته* پارت۶
رمان *شیطان و فرشته* پارت۶
یورو: نه مثل اینکه دوستم یه دروغگوعه، واقعا تو با تاکشی یه رابطه ی خاصی داری!
شروع کرد به خندیدن شیطانیش بازم. اون اصن نمیتونه مث آدم بخنده! همش باید این خنده های رومخش رو بکنه.
آکوما: واقعا انقدر دروغگویی؟ هه هه هه!
حداقل آکوما یکم خنده هاش قابل تحمل تر بود.
کارین: اینسری دیگه حوصلتو ندارم یا گم میشی یا میزنمت.
یورو: که دوباره خودت پرت شی؟
تاکشی: مگه شما با هم قبلا هم کتک کاری کرده بودین؟!
کارین: آره دیروز زنگ تفریح آخر.که شما پسرا نبودین. اون منو پرت کرد و آبرومو برد. برای همین زنگ آخر انقدر از دستش اعصبانی بودم!
قبلش از اینکه اون چیزی بگه یه سیلی وحشتناک زدم بهش(به کتک های خیلی خیلی محکم میگن سیلی)
یورو: هههههههه!!! آیییی دردم اومد!!!
حمله کرد بهم منم حمله کردم بهش.
تاکشی و آکوما با هم: ای وایییییی آروم باشینننننن!!!
داشتیم جیغ میزدیم
یورو: آی آی موهامو نکششششششششش!
کارین: به این میگن انتقام لوسیفررررر!!!
یورو: چه غلطاااااا!!!
یهو منو با خودش هل داد رو زمین و داشت باهام کشتی میگرفتتتتت!! خوشبختانه من تو کلاس رزمی دانشگاه بهترین بودم و برای این موقعیتا آموزش دیده بودم. منم گرفتم حرکاتای حرفه ای بهش زدم. آخر این سری من برنده شدم. وقتی داشتیم دعوا میکردیم آکوما و تاکشی داشتن جلوی من و یورو رو میگرفتن ولی نتونستن.وقتی یورو تسلیم شد بغض کرده بود(وقتی آماده ی گریه کردن هستی و تو چشمات آب جمع شده ولی هنوز اشکات بیرون نیومده بهش میگن بغض کردن)
یورو: تو.... نمی دونی چقدر زمانی که فرشته ها منو رو زمین داشتن پرت میکردن چه زجری کشیدم! از دعوای الانمون بدتر بود!
دلم براش سوخت. اشکاش در اومد
یورو:.... هه! مهم نیست درک نکنی! مهم اینه که من اون یکی وجودمو درک میکنم. زیاد فکر نکن خدایی که منو شکست دادی! من به اندازه کافی زجر کشیدم.....
گریش گرفت و سریع پا شد دوید رفت لز مدرسه بیرون. آکوما منو خیلی نگران نگاه کرد و رفت دنبال یورو. منو تاکشی هم به هم نگران نگاه کردیم و خدافظی کردیم. تصمیم گرفتم فردای اون روز بهش احترام بذارم البته اگه دوباره خودش باهام دعوا نکنه.....
یورو: نه مثل اینکه دوستم یه دروغگوعه، واقعا تو با تاکشی یه رابطه ی خاصی داری!
شروع کرد به خندیدن شیطانیش بازم. اون اصن نمیتونه مث آدم بخنده! همش باید این خنده های رومخش رو بکنه.
آکوما: واقعا انقدر دروغگویی؟ هه هه هه!
حداقل آکوما یکم خنده هاش قابل تحمل تر بود.
کارین: اینسری دیگه حوصلتو ندارم یا گم میشی یا میزنمت.
یورو: که دوباره خودت پرت شی؟
تاکشی: مگه شما با هم قبلا هم کتک کاری کرده بودین؟!
کارین: آره دیروز زنگ تفریح آخر.که شما پسرا نبودین. اون منو پرت کرد و آبرومو برد. برای همین زنگ آخر انقدر از دستش اعصبانی بودم!
قبلش از اینکه اون چیزی بگه یه سیلی وحشتناک زدم بهش(به کتک های خیلی خیلی محکم میگن سیلی)
یورو: هههههههه!!! آیییی دردم اومد!!!
حمله کرد بهم منم حمله کردم بهش.
تاکشی و آکوما با هم: ای وایییییی آروم باشینننننن!!!
داشتیم جیغ میزدیم
یورو: آی آی موهامو نکششششششششش!
کارین: به این میگن انتقام لوسیفررررر!!!
یورو: چه غلطاااااا!!!
یهو منو با خودش هل داد رو زمین و داشت باهام کشتی میگرفتتتتت!! خوشبختانه من تو کلاس رزمی دانشگاه بهترین بودم و برای این موقعیتا آموزش دیده بودم. منم گرفتم حرکاتای حرفه ای بهش زدم. آخر این سری من برنده شدم. وقتی داشتیم دعوا میکردیم آکوما و تاکشی داشتن جلوی من و یورو رو میگرفتن ولی نتونستن.وقتی یورو تسلیم شد بغض کرده بود(وقتی آماده ی گریه کردن هستی و تو چشمات آب جمع شده ولی هنوز اشکات بیرون نیومده بهش میگن بغض کردن)
یورو: تو.... نمی دونی چقدر زمانی که فرشته ها منو رو زمین داشتن پرت میکردن چه زجری کشیدم! از دعوای الانمون بدتر بود!
دلم براش سوخت. اشکاش در اومد
یورو:.... هه! مهم نیست درک نکنی! مهم اینه که من اون یکی وجودمو درک میکنم. زیاد فکر نکن خدایی که منو شکست دادی! من به اندازه کافی زجر کشیدم.....
گریش گرفت و سریع پا شد دوید رفت لز مدرسه بیرون. آکوما منو خیلی نگران نگاه کرد و رفت دنبال یورو. منو تاکشی هم به هم نگران نگاه کردیم و خدافظی کردیم. تصمیم گرفتم فردای اون روز بهش احترام بذارم البته اگه دوباره خودش باهام دعوا نکنه.....
۲.۳k
۳۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.