Fiction: masters slave
Part 7
انگار فک میکردن خیلی نفوذ دارن
هه
باهامون کاری داشتین«با لحن مغرور»
خیلی فاز ورداشته بودن اینجوری بیشتر خوش میگذشت با کمال آرامش رفتم سمتشون
_موندم چطور جرات کردین بهم نگین ک لوهان عروسی کرده هوم؟
وضع خرابی بودو فرصت نشد
_اوکی
اینکه هیچی بهشون نگفتم باعث شد با اون غرور مزخرفشون نگام کنن
میتونین گورتونو گم کنین
بدون هیچ حرفی رفتن بیرونو از عمد درو کوبیدن
لکس
_بله رییس
دستور بده بگیرنشون ببرنشون اتاق شکنجه
_چشم
بعد گفتن این حرف رفت بیرون
زیادی خودشونو دست بالا گرفته بودن برا همینه هیچوخ ب هیچکی اهمیت زیادی نمیدم
باعث میشه فک کنن کس خاصین لوهان هنو خیلی راه داره
در اتاق زده شدو یکی وارد شد
برگشتم دوهو بود کسی ک بهش سپرده بودم ته تو گذشته این دخترو دربیارن
رییس همونطور که گفتین درمورد گذشتش تحقیق کردیمو فهمیدیم با یه پسر تو کودکیش دوست صمیمی بوده که طی اتفاقاتی از هم جدا میشن
باورم نمیشد همونه بلخره پیداش کرده بودم دلم براش خیلی تنگ شده بود
بدون توجه به لکس که داشت صدام میکرد سریع رفتم تو اتاقش
خاب بود چقد معصوم بود دلم میخاس رو گردن سفیدش ک..یس مارک بذارم
آروم رفتم سمتش موهاشو نوازش کردمو کشیدم کنار
یه ب.وسه آروم رو گردنش گذاشتمو رفتم سمت اتاق شکنجه
عصبی بودم
اگه فقد نیم ساعت اون شب دیر کرده بودم الان اون برای لوهان بود
اون عوضی
باید تقاص بازی دادن منو پس بدن بلایی به سرشون بیارم که روزی هزار بار آرزوی مرگ کنن
درو با شدت وا کردم با لحنی پر از آرامش گفتم
فک کردین من احمقم؟ نمیفهمم از ادمای لوهانین؟ انگاری خیلی از خودتون دراومدین هوم؟
_تو به گرد پای رییسمم نمیرسی انقد حرف مفت نزن بفهمه گرفتیمون بدبختت میکنه بیچاره
هیستیریک خندیدم
عع اینطوره؟ لکس
_بله رییس
_انبرو بده بهم
چشم
رفت انبورو از کمد ورداشتو داد بهم
با آرامش رفتم سمت اونی ک این حرفارو زدن
محکم فکشو گرفتمو دهنشو وا کردم
انبورو تو دهنش بردو دوتا ا دندوناشو با انبر گرفتمو با شدت جوری کشیدم ک کنده شدن
دهنش خونی شده بود
خونو تف کرد تو صورتم دیگه تحملم به سر اومده بود
تو آدم نمیشی نه بچه؟
ادمت میکنم
مشت محکمی تو دهنش خابوندم
پی در پی بهش مشت میزدم
چطور به خودش همچین جراتی میداد
بعد چن دیقه کل صورتش خونیو کبود شده بود
تمام مدت ساها «نفر دوم» ساکت بودو فقد با ترسو لرز داشت نگام میکرد
دیگه دیر شده بود باید میرفتم پیشش ممکنه چیزیش شده باشه
خاستم از در برم بیرون که•••
شرط پارت بعد
10 لایک🍷
7 کامنت 🥀
انگار فک میکردن خیلی نفوذ دارن
هه
باهامون کاری داشتین«با لحن مغرور»
خیلی فاز ورداشته بودن اینجوری بیشتر خوش میگذشت با کمال آرامش رفتم سمتشون
_موندم چطور جرات کردین بهم نگین ک لوهان عروسی کرده هوم؟
وضع خرابی بودو فرصت نشد
_اوکی
اینکه هیچی بهشون نگفتم باعث شد با اون غرور مزخرفشون نگام کنن
میتونین گورتونو گم کنین
بدون هیچ حرفی رفتن بیرونو از عمد درو کوبیدن
لکس
_بله رییس
دستور بده بگیرنشون ببرنشون اتاق شکنجه
_چشم
بعد گفتن این حرف رفت بیرون
زیادی خودشونو دست بالا گرفته بودن برا همینه هیچوخ ب هیچکی اهمیت زیادی نمیدم
باعث میشه فک کنن کس خاصین لوهان هنو خیلی راه داره
در اتاق زده شدو یکی وارد شد
برگشتم دوهو بود کسی ک بهش سپرده بودم ته تو گذشته این دخترو دربیارن
رییس همونطور که گفتین درمورد گذشتش تحقیق کردیمو فهمیدیم با یه پسر تو کودکیش دوست صمیمی بوده که طی اتفاقاتی از هم جدا میشن
باورم نمیشد همونه بلخره پیداش کرده بودم دلم براش خیلی تنگ شده بود
بدون توجه به لکس که داشت صدام میکرد سریع رفتم تو اتاقش
خاب بود چقد معصوم بود دلم میخاس رو گردن سفیدش ک..یس مارک بذارم
آروم رفتم سمتش موهاشو نوازش کردمو کشیدم کنار
یه ب.وسه آروم رو گردنش گذاشتمو رفتم سمت اتاق شکنجه
عصبی بودم
اگه فقد نیم ساعت اون شب دیر کرده بودم الان اون برای لوهان بود
اون عوضی
باید تقاص بازی دادن منو پس بدن بلایی به سرشون بیارم که روزی هزار بار آرزوی مرگ کنن
درو با شدت وا کردم با لحنی پر از آرامش گفتم
فک کردین من احمقم؟ نمیفهمم از ادمای لوهانین؟ انگاری خیلی از خودتون دراومدین هوم؟
_تو به گرد پای رییسمم نمیرسی انقد حرف مفت نزن بفهمه گرفتیمون بدبختت میکنه بیچاره
هیستیریک خندیدم
عع اینطوره؟ لکس
_بله رییس
_انبرو بده بهم
چشم
رفت انبورو از کمد ورداشتو داد بهم
با آرامش رفتم سمت اونی ک این حرفارو زدن
محکم فکشو گرفتمو دهنشو وا کردم
انبورو تو دهنش بردو دوتا ا دندوناشو با انبر گرفتمو با شدت جوری کشیدم ک کنده شدن
دهنش خونی شده بود
خونو تف کرد تو صورتم دیگه تحملم به سر اومده بود
تو آدم نمیشی نه بچه؟
ادمت میکنم
مشت محکمی تو دهنش خابوندم
پی در پی بهش مشت میزدم
چطور به خودش همچین جراتی میداد
بعد چن دیقه کل صورتش خونیو کبود شده بود
تمام مدت ساها «نفر دوم» ساکت بودو فقد با ترسو لرز داشت نگام میکرد
دیگه دیر شده بود باید میرفتم پیشش ممکنه چیزیش شده باشه
خاستم از در برم بیرون که•••
شرط پارت بعد
10 لایک🍷
7 کامنت 🥀
۴.۱k
۲۶ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.