فیک پسر عموی غیرتی من
پارت ۵
لانا.جیغغغغ
*همه اومدن داخل اتاق*
پ/لانا.چی شده
لانا.مارمولکککککک جیغغغ (فرار کرد )
الکس.واداااا😑
*باباش مارمولک رو بیرون کرد *
*رفتم یکم به خودم رسیدم و آماده شدم و بعدش رفتم توی حال*
جانگ سون.سه ساعت کجایی؟
لانا.دلشتم آماده میشدم
جون وون.خیلی هم زشت شدی
*جانگ سون نیشگونش گرفت*
جون وون.ببخشید 😑
الکس.خوب رز هم اومد
لانا.دوست دخترت ؟
الکس.اره
رز.س سلام
لانا.وایییی سلام چقد خجالتییی
رز.وا جئون لانااااا؟
لانا. آره خودمم
رز . وای من فالوت دارم فکر نمیکردم که خواهر الکس باشی
جون وون.به نظرم که اصلا...
جانگ سون.بسته 😑
جون وون.چشم 😑
*باهم سوار ماشین شدیم و رفتیم فرودگاه خیلی شلوغ بود منم از شلوغی بدم میومد خودم رو یکم به الکس نزدیک کردم و بازوش رو گرفتم الکس میدونست که من ترس از جمعیت دارم پس تعجب نکرد *
جون وون .الان چرا به الکس چسپیدی ؟
لانا.خب داداشمه
الکس.جون وون تروخدا تمومش کن
جون وون.باشه
*رفتیم توی هواپیما لینا و جانگ سون پیش هم و الکس و رز هم پیش هم و ننه بد بخت پیش جون چون بودم *
جون وون.هعی خدا چرا باید پیش تو باشم
لانا.دختر به این جذابی دلتم بخواد
جون وون.😂
لانا.درد
*اومدم بزنمش که افتادم بغلش داشتم از خجالت آب بیشدم*
*جون وون .وقتی افتاد تو بغلم سی.نه هاش بهم خود وای چقدر بزرگ و نرم بود دوست داشتم که بهشون دست بزنم وای چی داری میگی *
*از تو بغلش اومدم بیرون و تا وقتی که رسیدیم اصلا بهم نگاه نکردیم *
لانا.جیغغغغ
*همه اومدن داخل اتاق*
پ/لانا.چی شده
لانا.مارمولکککککک جیغغغ (فرار کرد )
الکس.واداااا😑
*باباش مارمولک رو بیرون کرد *
*رفتم یکم به خودم رسیدم و آماده شدم و بعدش رفتم توی حال*
جانگ سون.سه ساعت کجایی؟
لانا.دلشتم آماده میشدم
جون وون.خیلی هم زشت شدی
*جانگ سون نیشگونش گرفت*
جون وون.ببخشید 😑
الکس.خوب رز هم اومد
لانا.دوست دخترت ؟
الکس.اره
رز.س سلام
لانا.وایییی سلام چقد خجالتییی
رز.وا جئون لانااااا؟
لانا. آره خودمم
رز . وای من فالوت دارم فکر نمیکردم که خواهر الکس باشی
جون وون.به نظرم که اصلا...
جانگ سون.بسته 😑
جون وون.چشم 😑
*باهم سوار ماشین شدیم و رفتیم فرودگاه خیلی شلوغ بود منم از شلوغی بدم میومد خودم رو یکم به الکس نزدیک کردم و بازوش رو گرفتم الکس میدونست که من ترس از جمعیت دارم پس تعجب نکرد *
جون وون .الان چرا به الکس چسپیدی ؟
لانا.خب داداشمه
الکس.جون وون تروخدا تمومش کن
جون وون.باشه
*رفتیم توی هواپیما لینا و جانگ سون پیش هم و الکس و رز هم پیش هم و ننه بد بخت پیش جون چون بودم *
جون وون.هعی خدا چرا باید پیش تو باشم
لانا.دختر به این جذابی دلتم بخواد
جون وون.😂
لانا.درد
*اومدم بزنمش که افتادم بغلش داشتم از خجالت آب بیشدم*
*جون وون .وقتی افتاد تو بغلم سی.نه هاش بهم خود وای چقدر بزرگ و نرم بود دوست داشتم که بهشون دست بزنم وای چی داری میگی *
*از تو بغلش اومدم بیرون و تا وقتی که رسیدیم اصلا بهم نگاه نکردیم *
۴.۵k
۱۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.