پارت ۲۹ Blood moon
پارت ۲۹ Blood moon
که...
ا/ت:خودشه از پنجره میریم بیرون
رفتم و از پنجره به بیرون نگاه کردم
همون فضای قرمز و صورتی
لونا:نه ارتفاع خیلی زیاده
ا/ت:جونمون مهم تره پرده هارو میندازیم پایین ازشون سر میخوریم و بعدش فرار
لونا:خب پس بریم
ا/ت:نه وایسا باید ساعت نزدیکای ۲ صبح بشه
داشتیم مشورت میکردیم که
در باز شد
یه نفر اومد داخل و یه سینی غذا رو گذاشت
رد ولف:سلام خانما اومدم فقط یه چیزیو بگم و برم
خب اینجا پر از نگهبانه پس فکر فرارو
نکنید داخل این
اتاق ب دوربینی نداره ولی بیرون داخل حیاط پر از دوربینه ساعت ۱۲ موقع خوابه
بعد درو بست و رفت
&چند ساعت بعد
ا/ت:خب بریم فقط سعی کن سریع بری پایین چون پرده ها زیاد مقاوم نیستن اول تو برو
لونا:باشه...
که...
ا/ت:خودشه از پنجره میریم بیرون
رفتم و از پنجره به بیرون نگاه کردم
همون فضای قرمز و صورتی
لونا:نه ارتفاع خیلی زیاده
ا/ت:جونمون مهم تره پرده هارو میندازیم پایین ازشون سر میخوریم و بعدش فرار
لونا:خب پس بریم
ا/ت:نه وایسا باید ساعت نزدیکای ۲ صبح بشه
داشتیم مشورت میکردیم که
در باز شد
یه نفر اومد داخل و یه سینی غذا رو گذاشت
رد ولف:سلام خانما اومدم فقط یه چیزیو بگم و برم
خب اینجا پر از نگهبانه پس فکر فرارو
نکنید داخل این
اتاق ب دوربینی نداره ولی بیرون داخل حیاط پر از دوربینه ساعت ۱۲ موقع خوابه
بعد درو بست و رفت
&چند ساعت بعد
ا/ت:خب بریم فقط سعی کن سریع بری پایین چون پرده ها زیاد مقاوم نیستن اول تو برو
لونا:باشه...
۱۰.۵k
۱۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.