عشق و نفرت پارت2♡
عشق و نفرت پارت2♡
ویو مینسو
وقتی ازم جدا شد سرش را اورد توی گردنم و توی گوشم با صدای بمش گفت بیب خیلی طمعش خوب بود و تا اینکه اومد ادامه حرفش را بزنه یهو در باز شد و بله مادر کوک اومد تو اتاق و گند زد به همه چیز
(علامت ها مادر کوک:_ پدر کوک:+)
_ببخشید مزاحم شدم (سرد) اما بیاید پایین کارای مهم تر از اینا داریم امروز قراره سومین جونم بیاد
کوک: عا باشه مامان الان میایم
مینسو: مادر کوک با من خوب نبود نمیدونم چرا اون از اولشم با ازدواج من و کوک راضی نبود و با من بد برخورد میکرد اما من کوک را خیلی دوست داشتم...
ویو کوک
از چهره مینسو میشد فهمید که ناراحت شده و من تاقت ناراحتیشو ندارم اوایلش فکر میکردم مادرم بگذره باهاش خوب میشه اما بد تر شده...
مینسو: چون اول صبح بود رفتم دستشویی کارای لازم را کردم و یه دوش ۱٠مینی گرفتم و اومدم یه لباس خیلی قشنگ پوشیدم(عکس میذارم)
و یه ارایش کیوت و ملایم کردم که یهو دیدم کوک اومد توی اتاق از شدت جذابیش زبونم بند اومده بود
کوک: مینسو عزیزم مینسو مینسو مینسووووو
مینسو: عا ها بله چی شده
کوک: چرا جوابمو نمیدی
مینسو: عام هیچی
کوک: میدونم از شدت هندسامیم داری میمیری (خنده)
مینسو: نه اصلا هم اینطوری نیست
کوک: یعنی خوشتیپ نیستم؟
مینسو: چرا هستی اما بدو بریم خیلی دیره الان مامانت میاد هردومونو جر میده
ویو مینسو
به کوک گفتم سریع باش وگرنه دوباره مادرت میاد و...
که دستش را گرفتم برم سمت در (در باز بود)
که کوک من کشید سمت خودش و دستشو دور کمرم حلقه کرد و چسبوند به خودش و یه بوسه روی لبام گذاشت
مینسو: کوک اخه الان الان مادرت میاد میبینه
کوک: بیب سخت نگیر اینقدر خشگل شدی که نمیتونم خودمو کنترل کنم
مینسو:(خنده) دست کوک را گرفت و با هم رفتن پایین
مینسو: سلام پدر
+سلام دختر قشنگم چقدر زیبا شدی به به عجب عروسی دارم پسرم سلیقش به خودم رفته
مینسو:خیلی ممنون پدر🙂(لبخند)
_پسرم اومدید الانه مه سومین جونم برسه
ویو مینسو
مشخص بود میخواست حرص منو دربیاره هی میگفت سومین جونم
کوک: مامان بهتره اینقدر بزرگش نکنی دیگه فقط یه دوست معمولی قراره بیاد
_عاا پسرم سومین را فراموش کردی به این زودی یادت نیست اون زمانا چقدر باهن رابطتون خوب بود
ویو مینسو
واقعا کوک با سومین رابطه داشته(تو دلش)
همینجور ذهنم به هم ریخته بود و عصبانی بودم که زنگ زدن
_عا مهمونمون اومد
(در را باز کرد)
ادامه دارد...
خماری... 😂
خودمم چون براش ذوق دارم همین امشب پارت سه را میزارم
ویو مینسو
وقتی ازم جدا شد سرش را اورد توی گردنم و توی گوشم با صدای بمش گفت بیب خیلی طمعش خوب بود و تا اینکه اومد ادامه حرفش را بزنه یهو در باز شد و بله مادر کوک اومد تو اتاق و گند زد به همه چیز
(علامت ها مادر کوک:_ پدر کوک:+)
_ببخشید مزاحم شدم (سرد) اما بیاید پایین کارای مهم تر از اینا داریم امروز قراره سومین جونم بیاد
کوک: عا باشه مامان الان میایم
مینسو: مادر کوک با من خوب نبود نمیدونم چرا اون از اولشم با ازدواج من و کوک راضی نبود و با من بد برخورد میکرد اما من کوک را خیلی دوست داشتم...
ویو کوک
از چهره مینسو میشد فهمید که ناراحت شده و من تاقت ناراحتیشو ندارم اوایلش فکر میکردم مادرم بگذره باهاش خوب میشه اما بد تر شده...
مینسو: چون اول صبح بود رفتم دستشویی کارای لازم را کردم و یه دوش ۱٠مینی گرفتم و اومدم یه لباس خیلی قشنگ پوشیدم(عکس میذارم)
و یه ارایش کیوت و ملایم کردم که یهو دیدم کوک اومد توی اتاق از شدت جذابیش زبونم بند اومده بود
کوک: مینسو عزیزم مینسو مینسو مینسووووو
مینسو: عا ها بله چی شده
کوک: چرا جوابمو نمیدی
مینسو: عام هیچی
کوک: میدونم از شدت هندسامیم داری میمیری (خنده)
مینسو: نه اصلا هم اینطوری نیست
کوک: یعنی خوشتیپ نیستم؟
مینسو: چرا هستی اما بدو بریم خیلی دیره الان مامانت میاد هردومونو جر میده
ویو مینسو
به کوک گفتم سریع باش وگرنه دوباره مادرت میاد و...
که دستش را گرفتم برم سمت در (در باز بود)
که کوک من کشید سمت خودش و دستشو دور کمرم حلقه کرد و چسبوند به خودش و یه بوسه روی لبام گذاشت
مینسو: کوک اخه الان الان مادرت میاد میبینه
کوک: بیب سخت نگیر اینقدر خشگل شدی که نمیتونم خودمو کنترل کنم
مینسو:(خنده) دست کوک را گرفت و با هم رفتن پایین
مینسو: سلام پدر
+سلام دختر قشنگم چقدر زیبا شدی به به عجب عروسی دارم پسرم سلیقش به خودم رفته
مینسو:خیلی ممنون پدر🙂(لبخند)
_پسرم اومدید الانه مه سومین جونم برسه
ویو مینسو
مشخص بود میخواست حرص منو دربیاره هی میگفت سومین جونم
کوک: مامان بهتره اینقدر بزرگش نکنی دیگه فقط یه دوست معمولی قراره بیاد
_عاا پسرم سومین را فراموش کردی به این زودی یادت نیست اون زمانا چقدر باهن رابطتون خوب بود
ویو مینسو
واقعا کوک با سومین رابطه داشته(تو دلش)
همینجور ذهنم به هم ریخته بود و عصبانی بودم که زنگ زدن
_عا مهمونمون اومد
(در را باز کرد)
ادامه دارد...
خماری... 😂
خودمم چون براش ذوق دارم همین امشب پارت سه را میزارم
۷.۲k
۰۹ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.