You love a vampire part 4 (2)
سوهو پیشونیش و بوسید لیلی هم لپشو بوسید . از خوشحالی بالا و پایین میپرید و از اتاق بیرون رفت
سوهو سرشو تکون میداد میخندید
سوهو: از دست این بچه😅
🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷
سر میز شام بودن . سوهو با قاشق به لیوان زد که همه بگردن
سوهو: لطفا چند لحظه توجه کنین...
همه رو به سوهو برگشتن
سوهو : ممنون که توجه کردین......بزودی خواهرم و تائو با هم دیگه ازدواج میکنن...و به افتخارشون یه دست بزنین
سوهو: براتون آرزوی خوشبختی دارم
تائو: ممنون سرروم
_ممنون اوپا
دست همو گرفته بودن حلقه ها توی دستشون میدرخشید
کریس توی دلش گفت : اما خبر ندارین قراره چه بلایی سرتون بیاد احمقا😏
🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷
سوهو در اتاقش رو زد
لوهان: بیا تو
درو باز کرد و رفت پیشش
لوهان: هیونگ
سوهو: حالت چطوره لو...بهتری؟
لوهان: آره خوبم...فقط...
سوهو: فقط؟
لوهان : اون لحظه واقعا وحشتناک بود
سوهو:یادت هست چیشد؟
لوهان: آره رفتم ...به لیلی بگم میای بریم اسب سواری که احساس کردم یکی میخواد با سوزن گلومو ببره ...بعدش دیگه هیچی نفهمیدم
سوهو با اخم نگاه میکرد
سوهو: باید به چان بگم پیگیری کنه که کار کیبوده
لوهان: آره
سوهو: حالا استراحت کن و سعی کن تا جایی که میتونی خیلی بیرون اتاقت نری چون هم حالت بهتر بشه هم برای امنیتت
لوهان: باشه هیونگ
سرشو بوسید و از اتاق رفت بیرون
🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷
شب بود و همه خواب بودن. وقتش بود که نقشه ی کریس اجرا بشه . شیومین نقابی روی صورتش داشت و بدون اینکه لیلی بفهمه وارد اتاقش شد . لیلی حتی روحشم خبر نداشت که چه اتفاقی قراره بیفته . شیومین دستمالی رو دراورد و گذاشت روی دهن لیلی این باعث شد که با شوک و ترس از خواب بپره
سوهو صدای جیغ لیلی رو شنید و از خواب پرید
_جییییییییییییییییغ*...
سوهو: لیلی؟؟؟
_جیییغ جیییییغ*!...سوهووووو کمکم کن....کمکککک!!!
سوهو: لیلی!!!
تا دم اتاقش دوید و درو باز کرد
شیومین چاقویی رو روی گردن لیلی گذاشته بود . اما اون نمیدونست که شیومینه . لیلی قطره ای از اشکش ریخت
_سوهو😢
شیومین: یه قدم دیگه جلو بیای خواهرت میمیره...بهتره عقب بمومی...زودباش سوهو تو که نمیخوای اون بمیره ها؟
چاقورو به گردنش نزدیک تر کرد . لیلی هی وول میزد و تکون میخورد
_سوهو😢
سوهو:... لیلی....
یهو سمت شیومین حمله کرد و افتاد روی شیومین . باهم درگیر شدن و غلت میزدن . شیومین چیزی رو از جیبش دراورد
سوهو سرشو تکون میداد میخندید
سوهو: از دست این بچه😅
🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷
سر میز شام بودن . سوهو با قاشق به لیوان زد که همه بگردن
سوهو: لطفا چند لحظه توجه کنین...
همه رو به سوهو برگشتن
سوهو : ممنون که توجه کردین......بزودی خواهرم و تائو با هم دیگه ازدواج میکنن...و به افتخارشون یه دست بزنین
سوهو: براتون آرزوی خوشبختی دارم
تائو: ممنون سرروم
_ممنون اوپا
دست همو گرفته بودن حلقه ها توی دستشون میدرخشید
کریس توی دلش گفت : اما خبر ندارین قراره چه بلایی سرتون بیاد احمقا😏
🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷
سوهو در اتاقش رو زد
لوهان: بیا تو
درو باز کرد و رفت پیشش
لوهان: هیونگ
سوهو: حالت چطوره لو...بهتری؟
لوهان: آره خوبم...فقط...
سوهو: فقط؟
لوهان : اون لحظه واقعا وحشتناک بود
سوهو:یادت هست چیشد؟
لوهان: آره رفتم ...به لیلی بگم میای بریم اسب سواری که احساس کردم یکی میخواد با سوزن گلومو ببره ...بعدش دیگه هیچی نفهمیدم
سوهو با اخم نگاه میکرد
سوهو: باید به چان بگم پیگیری کنه که کار کیبوده
لوهان: آره
سوهو: حالا استراحت کن و سعی کن تا جایی که میتونی خیلی بیرون اتاقت نری چون هم حالت بهتر بشه هم برای امنیتت
لوهان: باشه هیونگ
سرشو بوسید و از اتاق رفت بیرون
🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷🍷
شب بود و همه خواب بودن. وقتش بود که نقشه ی کریس اجرا بشه . شیومین نقابی روی صورتش داشت و بدون اینکه لیلی بفهمه وارد اتاقش شد . لیلی حتی روحشم خبر نداشت که چه اتفاقی قراره بیفته . شیومین دستمالی رو دراورد و گذاشت روی دهن لیلی این باعث شد که با شوک و ترس از خواب بپره
سوهو صدای جیغ لیلی رو شنید و از خواب پرید
_جییییییییییییییییغ*...
سوهو: لیلی؟؟؟
_جیییغ جیییییغ*!...سوهووووو کمکم کن....کمکککک!!!
سوهو: لیلی!!!
تا دم اتاقش دوید و درو باز کرد
شیومین چاقویی رو روی گردن لیلی گذاشته بود . اما اون نمیدونست که شیومینه . لیلی قطره ای از اشکش ریخت
_سوهو😢
شیومین: یه قدم دیگه جلو بیای خواهرت میمیره...بهتره عقب بمومی...زودباش سوهو تو که نمیخوای اون بمیره ها؟
چاقورو به گردنش نزدیک تر کرد . لیلی هی وول میزد و تکون میخورد
_سوهو😢
سوهو:... لیلی....
یهو سمت شیومین حمله کرد و افتاد روی شیومین . باهم درگیر شدن و غلت میزدن . شیومین چیزی رو از جیبش دراورد
۵.۶k
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.