فقط مال من باش پارت ۴۴
خیلی به هم چسبیده بودیم من یکم خودمو یوری کردم دستمو دور بازوهاش حلقه کرد یکم دستمو بردم پایین دستشو گرفتم اونم انگوشتاشو لای انگوشتام چفت کرد همون موقع خودشم یکم برگشت طرفم من:چقدر سرده کوک:میخوای بریم خونه من:هومم باشه ولی بزار برم وسایلامو بیارم بعد کوک:خیله خوب پاشو بریم بعد پاشدیم جونگ کوک زیر کمرمو با زانومو گرفت منم دستامو دور گردنش حلقه کردم و بعد بلندم کرد رفتیم سمت خونه من:بزارم پایین تا در و باز کنم بعد گذاشتم پایین کیلید از تو کیفم در آوردم یهو دیدم درخودش باز شد من:عه چرا در بازه کوک:شایدنبستی من:چرا بستی بعد جونگ کوک منوپشتش گرفت من:یعنی کسی رفت تو خونه کوک:پشتم باش من:خیله خوب بعد رفتیم تو آروم یهو یکی منو از پشت گرفت اصلح گذاشت رو سرم من:جوجوجونگ کوک جونگ کوک برگشت طرفم دید منو یکی گرفته اصلحم رو سرم کوک:یونا هی عوضی با یونا چیکارداری هاننن ولش کن مرده:جلو بیای بیاید بادوست دختر خوشگلت خداحافظی کنی بعد انگوشتشم رو صورتم کشید برد پایین کوک:حرومزاده دستا کثیفتو بهش نزن من:جونگ کوک کوک:یونا نترس پاش یکم جلوتر بود منم گرفتم پاشو له کردم یه آخ بلند کشید بعد دستشو گاز گرفتم اصلحه رو ازش گرفتم بعد منم از دستش در رفتم رفتم پیش جونگ کوک اصلح رو دادم بهش مرده:دختره ی وحشی کوک:وحشی هفت جد و آبادته من:مگه نیستم کوک:تو فقط برا من وحشی میشی بعد جونگ کوک رفتم مرده گرفت زیر مشت لگد و داد میزد کوک:حرومزاده عوضی آشغال چطور جرئت کردی بهش دست بزنی هاننن میکشمت حالا هر دو همو میزدن من:جونگ کوک😦 من اصلحه رو گرفتم هردوشون میچرخیدن میترسیدم آخر مرده افتاد رو جونگ کوک همون موقع زدمش تیرو زدم به کمرمش اصلحه از دستم افتاد خودمم افتادم رو زمین کوک:یونا من:من کشتمش بعد اومد سراغم همونجوری با لب زخمی و گونه زخمی کوک:یونا عشقم آروم باش هیچی نیست من:جونگ کوک من اونو کشتم همون موقع دیدم مرده پاشد من:جونگ کوک جونگ کوک کوک:چیه یهو مرده اصلحه رو از رو زمین برداشت گرفت سمت جونگ کوک همون موقع جونگ کوک و پرت کردم اونور تیر خورد به سمت راست سینم کوک:یوناااا آشغال عوضی بعد مرده پاشد رفت بیرون به اون اهمیت نداد داشتم از پشت میوفتادم جونگ کوک گرفتم کوک:یونا یونا عشقم یونا لطفا چشماتو نبند من:جوجوجونگ کوک کوک:حرف نزن دختره ی احمق چرا پریدی وسط من:چوچوچون ننننمیخواستم توتوتوتو طوطوطوریت بشه هه کوک:حرف نزن میگم ماشینم نیست یونا همینجوری داره ازت خون میره مجبور شد منو بلند کنه بره سمت خونه سمت ماشین زیاد دور نبود کوک:عشقم دیگه داریم میرسیم رسیدیم سمت ماشین منو گذاشت تو ماشین جلو من:آههههه کوک:یونا نفس بکش همون موقع بیهوش شدم
از زبون جونگ کوک
دیدم بیهوش شد من:نه یونا
از زبون جونگ کوک
دیدم بیهوش شد من:نه یونا
۱۱۶.۵k
۳۰ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.