شب عروسیتون(درخواستی)
علامت ها
ا.ت_
هیونجین+
.
.
.
بعد از کلی بیرون موندن بلاخره رفتین خونه ، امروز عروسی تو و هیونجین بود برای همین هر دو از ساعت ۶ صبح بیداری بودین
الان ساعت ۱۲ شب بود ، لباس عروسیت رو دراوردی و لباس خونت رو جایگزینش کردی ، آرایشت رو پاک کردی و بعدش روی تخت ولو شدی
چشماتو بسته بودی که بعد از چند دقیقه با حس کردن سنگینی روی تخت فهمیدی هیونجین اومده روی تخت
+خانوم هوانگ که یادش نرفته امشب چه شبیه
چشمات رو باز کردی و بهش نگاه کردی
_لطفا بزارش فردا
+عمرا
_یااااا هیونجین اولین بارمون که قرار نیست باشه ما قبل از اینکه ازدواج کنیمم باهم رابطه داشتیم
+چه ربطی داره؟
رو به پهلو اونطرف هیونجین دراز کشیدی ، چشماتو بستی و گفتی
_من که میخوام بخوابم!
+خب بخواب ، به هرحال من کارمو انجام میدم
لباسای خودشو کند ، فقط شرت تنش بود
تورو به سمت خودش برگردوند و لباسای تورو هم در آورد
میشه گفت جلوش لخت مادرزاد بودی
داشتی با تعجب بهش نگاه میکردی اما حرفی نمیزدی و گذاشتی کارشو بکنه
دستاشو نوازش وار روی بدنت و جاهاش خصوصیت کشید
کم کم داشتی تحریک میشدی و هیونجین این رو از چشمات فهمیده بود
شرتش رو دراورد ، نشوندت رو تخت و دستات رو تو دستاش گرفت و گذاشت روی اونجاش
+حالا که بی قرارش شدی هرکاری میخوای باهاش بکن بیبی گرل(نیشخند)
(پایان)
#استری_کیدز
#بنگچان
#لینو
#چانگبین
#هیونجین
#هان
#فلیکس
#سونگمین
#جونگین
#تکپارتی
#چندپارتی
#وانشات
#سناریو
#تصورکن
#فیک
#فیکشن
ا.ت_
هیونجین+
.
.
.
بعد از کلی بیرون موندن بلاخره رفتین خونه ، امروز عروسی تو و هیونجین بود برای همین هر دو از ساعت ۶ صبح بیداری بودین
الان ساعت ۱۲ شب بود ، لباس عروسیت رو دراوردی و لباس خونت رو جایگزینش کردی ، آرایشت رو پاک کردی و بعدش روی تخت ولو شدی
چشماتو بسته بودی که بعد از چند دقیقه با حس کردن سنگینی روی تخت فهمیدی هیونجین اومده روی تخت
+خانوم هوانگ که یادش نرفته امشب چه شبیه
چشمات رو باز کردی و بهش نگاه کردی
_لطفا بزارش فردا
+عمرا
_یااااا هیونجین اولین بارمون که قرار نیست باشه ما قبل از اینکه ازدواج کنیمم باهم رابطه داشتیم
+چه ربطی داره؟
رو به پهلو اونطرف هیونجین دراز کشیدی ، چشماتو بستی و گفتی
_من که میخوام بخوابم!
+خب بخواب ، به هرحال من کارمو انجام میدم
لباسای خودشو کند ، فقط شرت تنش بود
تورو به سمت خودش برگردوند و لباسای تورو هم در آورد
میشه گفت جلوش لخت مادرزاد بودی
داشتی با تعجب بهش نگاه میکردی اما حرفی نمیزدی و گذاشتی کارشو بکنه
دستاشو نوازش وار روی بدنت و جاهاش خصوصیت کشید
کم کم داشتی تحریک میشدی و هیونجین این رو از چشمات فهمیده بود
شرتش رو دراورد ، نشوندت رو تخت و دستات رو تو دستاش گرفت و گذاشت روی اونجاش
+حالا که بی قرارش شدی هرکاری میخوای باهاش بکن بیبی گرل(نیشخند)
(پایان)
#استری_کیدز
#بنگچان
#لینو
#چانگبین
#هیونجین
#هان
#فلیکس
#سونگمین
#جونگین
#تکپارتی
#چندپارتی
#وانشات
#سناریو
#تصورکن
#فیک
#فیکشن
۲۰.۶k
۰۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.