پارت ۴
کوک :
میا خیلی خوشگل شده بود
من ازش خوشم میومد
ولی اون فک نکنم از من خوشش بیاد
خیلی دعوا میکردیم
ازم متنفره ولی من دوسش دارم
اون رفتارش تغییر کرده شاید چون 6ماه از زندگیش تو زندان گذروند
بعد کلی فکر توی سرم
چشام گرم شد و خوابم برد
میا: هی بچه جوننن بیدار شو
کوک : چ..چی شده؟
میا: نمیخای بیدار شی ناهار درست کردم
کوک: چی ؟ مگه الان ساعت چنده؟
میا: 3ظهر
کوک: اوه خیلی خوابیدم چرا بیدارم نکردی
میا: الان که بیدارت کردم
کوک: مرسی تو برو الان میام
میا: من نمیرم باید با من بیای
کوک: میخام لباسامو عوض کنم
میا: عه باشه زود بیا
کوک: چشم
میا: لبخند*
کوک:
خیلی مهربون شده
خوشگل تر هم شده وقتی لبخند میزنه
ضربان قلبم میره بالا
میا: هی چرا دیر اومدی
کوک: ببخشید
میا : عههه معذرت خواهی نکن بچه
کوک: بچه؟
میا: اره بچه خودمی
میا خیلی خوشگل شده بود
من ازش خوشم میومد
ولی اون فک نکنم از من خوشش بیاد
خیلی دعوا میکردیم
ازم متنفره ولی من دوسش دارم
اون رفتارش تغییر کرده شاید چون 6ماه از زندگیش تو زندان گذروند
بعد کلی فکر توی سرم
چشام گرم شد و خوابم برد
میا: هی بچه جوننن بیدار شو
کوک : چ..چی شده؟
میا: نمیخای بیدار شی ناهار درست کردم
کوک: چی ؟ مگه الان ساعت چنده؟
میا: 3ظهر
کوک: اوه خیلی خوابیدم چرا بیدارم نکردی
میا: الان که بیدارت کردم
کوک: مرسی تو برو الان میام
میا: من نمیرم باید با من بیای
کوک: میخام لباسامو عوض کنم
میا: عه باشه زود بیا
کوک: چشم
میا: لبخند*
کوک:
خیلی مهربون شده
خوشگل تر هم شده وقتی لبخند میزنه
ضربان قلبم میره بالا
میا: هی چرا دیر اومدی
کوک: ببخشید
میا : عههه معذرت خواهی نکن بچه
کوک: بچه؟
میا: اره بچه خودمی
۵.۴k
۰۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.