♡I'm Army ♡ ♡پارت ۴♡
که یهو به خودم اومدم و بلند شدم از روش ات و کوک: ببخشید
ات:نه من معذرت میخوام
کوک:نه من
ات:خیلی خب من تو رو میبخشم توهم من و ببخش
کوک: باش
بعد چند مین رسیدم خونه کوک:خونه ی خوشگلی داری ات:مرسی
که یهو یک نفر دویید شمت راننده و ماشین و پنچر کرد
کوک:ای بابا حالا چی کار کنیم این
راننده: من زنگ میزنم بیان ماشین و ببیرن و من با تاکسی میرم ولی شما چی ممکنه همه بفهمن کی هستین
کوک:نمیدونم
ات:ام میخوای شب بیای خونه ی من البته اگع به خوای به و اینکه به عنوان یک لاور کوک نگفتم به عنوان یک دوست گفتم
کوک:ام خب مامان بابات چی ؟
ات:من از ایران اومدم و این خونه ی مجردیم هست و مامان بابام ایران هستن
کوک:باشه
رفایم بالا
کوک: خونت و خودت چیدی؟
ات: اره چه طور؟
کوک: خیلی قشنگه
ات: مرسی
ات: خب این خونه سه خواب دارع و من تو اون اتاق هستم و تو برو تو اون یکی چون من اونو واسه ی بابام اماده کرده بودم و لباس خواب مردونه توش هست
کوک: مامان بابات جدا میخوابن؟
ات : نه چه طور
کوک: اخه گفتی برای بابات اماده کردی
ات: خب منظورم این بود که تو اون اتاق لباس مردونه هم هست
کوکی: تو اون اتاق پس چیه
ات: هیچی نیست
کوکی: فضولیم گل کرد
ات: یهو رفت سمت در
ات: نه نمیشع اِ و رفتم جلو در وایسادم و کوکی همیش دستش دور کمرم بود تا درو باز کنه
کوکی: میخوام ببینم اِ
ات: نمیشه
کوکی: قلقکت میدم ها
ات: قلقلکی نیستم
کوکی: اِ جدی
ات: شروع کرد به قلقک دادنم
ات: بسه .....ایی. بسه ........وایی هدا مردم از خنده......گ وایی بسه
کوکی: که تو قلقلکی نیستی
ات: هیچ وقت ادم نباید نقطه ضعف شو بگع
کوکی: نه بابا
ات : که یهو رفت درو باز کرد
ات: نههههههههههههه
کوکی: با چیزی که دیدم باورم نمیشد🙄
ات:نه من معذرت میخوام
کوک:نه من
ات:خیلی خب من تو رو میبخشم توهم من و ببخش
کوک: باش
بعد چند مین رسیدم خونه کوک:خونه ی خوشگلی داری ات:مرسی
که یهو یک نفر دویید شمت راننده و ماشین و پنچر کرد
کوک:ای بابا حالا چی کار کنیم این
راننده: من زنگ میزنم بیان ماشین و ببیرن و من با تاکسی میرم ولی شما چی ممکنه همه بفهمن کی هستین
کوک:نمیدونم
ات:ام میخوای شب بیای خونه ی من البته اگع به خوای به و اینکه به عنوان یک لاور کوک نگفتم به عنوان یک دوست گفتم
کوک:ام خب مامان بابات چی ؟
ات:من از ایران اومدم و این خونه ی مجردیم هست و مامان بابام ایران هستن
کوک:باشه
رفایم بالا
کوک: خونت و خودت چیدی؟
ات: اره چه طور؟
کوک: خیلی قشنگه
ات: مرسی
ات: خب این خونه سه خواب دارع و من تو اون اتاق هستم و تو برو تو اون یکی چون من اونو واسه ی بابام اماده کرده بودم و لباس خواب مردونه توش هست
کوک: مامان بابات جدا میخوابن؟
ات : نه چه طور
کوک: اخه گفتی برای بابات اماده کردی
ات: خب منظورم این بود که تو اون اتاق لباس مردونه هم هست
کوکی: تو اون اتاق پس چیه
ات: هیچی نیست
کوکی: فضولیم گل کرد
ات: یهو رفت سمت در
ات: نه نمیشع اِ و رفتم جلو در وایسادم و کوکی همیش دستش دور کمرم بود تا درو باز کنه
کوکی: میخوام ببینم اِ
ات: نمیشه
کوکی: قلقکت میدم ها
ات: قلقلکی نیستم
کوکی: اِ جدی
ات: شروع کرد به قلقک دادنم
ات: بسه .....ایی. بسه ........وایی هدا مردم از خنده......گ وایی بسه
کوکی: که تو قلقلکی نیستی
ات: هیچ وقت ادم نباید نقطه ضعف شو بگع
کوکی: نه بابا
ات : که یهو رفت درو باز کرد
ات: نههههههههههههه
کوکی: با چیزی که دیدم باورم نمیشد🙄
۲۱.۱k
۱۷ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.