همه چی از اون شب شروع شد...!؟p45
اومدم بشینم که از بی عقلیِ خودم یهو خودمو پرت کردم رو صندلی و محکم تکیه دادم که...اگه گفتین چی شد؟افرین درست حدس زدین...افتادم ولی نه تنهایی بلکه با دوتا همراه...آفرین بازم درست حدس زدین...بت جیمین و جونگکوک...!
حالا چطوری؟!
اینطوری شد که تا خودمو پرت کردم صندلی چپ شد و برای اینکه خودمو نگه دارم به اطرافم چنگ زدم...
حالا به چی؟چون تقریبا افتاده بودم به س*ین*ه ی جیمین و دی*ک جونگکوک...
و چه کنیم که هر سه تامون باهم کله پا شدیم...!
هعی...
دستم هنوز رو س*ی*نه جیمین و د*ی*ک جونگکوک بود...
با درک وضعیت سریع با گونه هایی که واقعا قرررمززز بودن پاشدم و دستشونو گرفتم و کمک کردم بلند بشن...
تا کمر خم شدم و معذرت خواهی کردم...
برگشتم و از جمعیت حاضرم معذرت خواهی کردم...
خلاصه بعد از دون فاجعه ای که به وجود اومد چند تا بازی دیگه کردیم و قرار شد برای ادامه فیلم برداری فردا یا شب بریم جنگل...
هعی....
پرش زمانی به شب...
با جیمین رو مبل نشسته بودیم و فیلم میدیدیم و پاپ کرن میخوردیم که جیمین یهو چونمو گرفت و شروع کرد به بو*سید*نم...
اروم دستشو برد زیر لب*اس خواب*م و شک*م و کم*رمو اروم لم*س کرد...
روی مبل رو*م خی*مه زد که دستمو دور گرد*نش حلقه کردم و بو*سمو*نو عمی*ق* تر کردم...
جیمین اروم م*یبو*سی*د...خیلی خیلی آروم م*یمکی*د و دستش اروم به سمت بالا میرفت که....
حالا چطوری؟!
اینطوری شد که تا خودمو پرت کردم صندلی چپ شد و برای اینکه خودمو نگه دارم به اطرافم چنگ زدم...
حالا به چی؟چون تقریبا افتاده بودم به س*ین*ه ی جیمین و دی*ک جونگکوک...
و چه کنیم که هر سه تامون باهم کله پا شدیم...!
هعی...
دستم هنوز رو س*ی*نه جیمین و د*ی*ک جونگکوک بود...
با درک وضعیت سریع با گونه هایی که واقعا قرررمززز بودن پاشدم و دستشونو گرفتم و کمک کردم بلند بشن...
تا کمر خم شدم و معذرت خواهی کردم...
برگشتم و از جمعیت حاضرم معذرت خواهی کردم...
خلاصه بعد از دون فاجعه ای که به وجود اومد چند تا بازی دیگه کردیم و قرار شد برای ادامه فیلم برداری فردا یا شب بریم جنگل...
هعی....
پرش زمانی به شب...
با جیمین رو مبل نشسته بودیم و فیلم میدیدیم و پاپ کرن میخوردیم که جیمین یهو چونمو گرفت و شروع کرد به بو*سید*نم...
اروم دستشو برد زیر لب*اس خواب*م و شک*م و کم*رمو اروم لم*س کرد...
روی مبل رو*م خی*مه زد که دستمو دور گرد*نش حلقه کردم و بو*سمو*نو عمی*ق* تر کردم...
جیمین اروم م*یبو*سی*د...خیلی خیلی آروم م*یمکی*د و دستش اروم به سمت بالا میرفت که....
۲.۳k
۲۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.