هیولا پنهان پارت 2
^ نامجون و سامر ..... بیاین اینجا
€ بیا ..... بدو
# اوکی
€ چی میخواین ؟
* خب ما ... یعنی من ، هوسوک و سوک جین میخوایم یه درخواستی ازت بکنیم
€ چی ؟
^ ما میخوایم بفهمی که نامجون چیه
€ نیرو شو آشکار کنم ؟
^ دقیقا
€ خب یه کوچولو سخته ولی باشه
÷ ممنون
€ ولی یکم باید بهم کمک کنین
# بسههه ! من نمیخوام کسی بفهمه من چیم
^ چرا ؟ شاید برات خوب باشه
# شاید باشه ولی برای خودتون خوب نیست
* شت
و از اونجا رفت سمت جنگل
بزارین روشنتون کنم . اون میدونست که اگه کسی بفهمه اون چیه ممکنه بهشون آسیب بزنه چون یه موجود گوشت خوار خطرناک بود ...
البته ممکن بود هوسوک بتونه حریفش بشه ولی به سختی .
تنها جایی که میتونست قدرتش رو آشکار کنه توی دل جنگل بود و با خوردن حیوانات خودتو سیر کنه و به حالت عادی برگرده
در حین نبودش این اتفاقات میوفته
€ من توی یکی از الهاماتم یه سرنخ دیدم
* چی ؟
€ یه کتاب به اسم Biography of monsters ( زندگینامه هیولا ها )توی دست نامجون بود و بالای یه صفحه از اون کتاب با خودکار نامرئی نوشت I kill you samer ( میکشمت سامر )
€ باید اون کتاب رو پیدا کنم . میتونین پیداش کنین ؟
÷ من میتونم ، باهام بیا
همراهش رفت و با هم دیگه گشتن
بعد نیم ساعت :
÷ فکر نکنم توی قفسه کتاب ها باشه
€ راست میگی ، امکان نداره همچین کتاب مهمی رو توی قفسه ها بزاره
÷ توی الهامت ندیدی از کجا برداشتش ؟
€ نه ، فقط توی دستش دیدمش
÷ بیا تو کشو رو بگردیم
€ وایسا اون احیانا یه قفسه مخفی نیست ؟
به دیوار ترک خورده اشاره کرد . البخه نه یه ترک معمولی ؛ یه ترک مشکوک
دستش رو بهش فشار داد و اون قسمت دیوار کنار رفت و کتاب نمایان شد
÷ پشمام
سامر با پوزخندی از سر خوشحالی کتاب و برداشت و ورق زد
کتاب در مورد انواع هیولاها و توضیحاتی در موردشون و البته عکس کسایی که اون نوع هیولا بودن و کسی که قرار بود توسط اون فرد هیولا یا کشته بشه رو نوشته بود . تازه بعضی هیولاها ارباب هم داشتن
€ صفحه ۱۰۹ رو توی الهامم دیدم
به صفحه ۱۰۹ رسید و با عکسی که دید خشکش زد .....
همچنان خماریییی
پارت بعدی چهارشنبه
€ بیا ..... بدو
# اوکی
€ چی میخواین ؟
* خب ما ... یعنی من ، هوسوک و سوک جین میخوایم یه درخواستی ازت بکنیم
€ چی ؟
^ ما میخوایم بفهمی که نامجون چیه
€ نیرو شو آشکار کنم ؟
^ دقیقا
€ خب یه کوچولو سخته ولی باشه
÷ ممنون
€ ولی یکم باید بهم کمک کنین
# بسههه ! من نمیخوام کسی بفهمه من چیم
^ چرا ؟ شاید برات خوب باشه
# شاید باشه ولی برای خودتون خوب نیست
* شت
و از اونجا رفت سمت جنگل
بزارین روشنتون کنم . اون میدونست که اگه کسی بفهمه اون چیه ممکنه بهشون آسیب بزنه چون یه موجود گوشت خوار خطرناک بود ...
البته ممکن بود هوسوک بتونه حریفش بشه ولی به سختی .
تنها جایی که میتونست قدرتش رو آشکار کنه توی دل جنگل بود و با خوردن حیوانات خودتو سیر کنه و به حالت عادی برگرده
در حین نبودش این اتفاقات میوفته
€ من توی یکی از الهاماتم یه سرنخ دیدم
* چی ؟
€ یه کتاب به اسم Biography of monsters ( زندگینامه هیولا ها )توی دست نامجون بود و بالای یه صفحه از اون کتاب با خودکار نامرئی نوشت I kill you samer ( میکشمت سامر )
€ باید اون کتاب رو پیدا کنم . میتونین پیداش کنین ؟
÷ من میتونم ، باهام بیا
همراهش رفت و با هم دیگه گشتن
بعد نیم ساعت :
÷ فکر نکنم توی قفسه کتاب ها باشه
€ راست میگی ، امکان نداره همچین کتاب مهمی رو توی قفسه ها بزاره
÷ توی الهامت ندیدی از کجا برداشتش ؟
€ نه ، فقط توی دستش دیدمش
÷ بیا تو کشو رو بگردیم
€ وایسا اون احیانا یه قفسه مخفی نیست ؟
به دیوار ترک خورده اشاره کرد . البخه نه یه ترک معمولی ؛ یه ترک مشکوک
دستش رو بهش فشار داد و اون قسمت دیوار کنار رفت و کتاب نمایان شد
÷ پشمام
سامر با پوزخندی از سر خوشحالی کتاب و برداشت و ورق زد
کتاب در مورد انواع هیولاها و توضیحاتی در موردشون و البته عکس کسایی که اون نوع هیولا بودن و کسی که قرار بود توسط اون فرد هیولا یا کشته بشه رو نوشته بود . تازه بعضی هیولاها ارباب هم داشتن
€ صفحه ۱۰۹ رو توی الهامم دیدم
به صفحه ۱۰۹ رسید و با عکسی که دید خشکش زد .....
همچنان خماریییی
پارت بعدی چهارشنبه
۱۳.۲k
۰۲ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.