(Endless Love)
(Endless Love)
(عشق بی پایان)
(از دید ا/ت)
وقتی بیدار شدم ساعت ۶ عصر بود اومدم بیرون اما خواهرمو ندیدم همه جارو گشتم اما نبود نگرانش شدم بهش زنگ زدم جواب نداد ترسیدم رفتم اماده شدم (استایل ا/ت اسلاید بعدی) رفتم کلانتری شماره خواهرمو مشخصات شو بهشون دادم اون هام شروع کردم به گشتن منم تو خیابونا راه میفرتم و بهش زنگ میزدم بالاخره یک نفر گوشی رو برداشت .
(+ا/ت×جیمین)
+الوووو.. اجییی حالت خوبه کجایی؟
×اگر خواهرتو میخوای امشب ساعت ۱۰ تو مهمونی تهیونگ یک مرد با لباس های کاملا مشکی (میزارمش)میاد تو اون مهمونی ۱۰میلیون یوون جور میکنی و به اون مرد میدی فهمیدی؟
+شما کی هستینننن
×وگرنه دیگه خواهرتو نمیبینی
+باشهههه .. باشه فقط کاری باهاش نداشته باشین
قطع کرد.
حالا چیکار کنمم چطوری باید ۱۰ میلیون یوون جور کنم تو همین افکار بودم که یا صدای تهیونگ از فکر در اومدم
_ا/ت
+بله
_اینجا چیکار میکنی ؟
+ه...هیچی
_داری به من دروغ میگی راستشو بگو ببینم چی شده؟
+خواهرمو دزدین در عوضش ۱۰میلیون یوون میخوان منم کلن ۲۰۰۰۰یوون دارم حالا باید چکار کنم؟
_خب اینکه نگرانی نداره من بهت پولشو میدم
+چچچ.....چی
_من بهت میدم
+اما من توانایی پس دادنشو ندارم
_اشکالی نداره به عنوان دوستت دارم بهت کمک میکنم
+ممنوننم
رفتم بغلش
یهویی به خودم اومدم
+واییی ببخشید من معذرت میخوام
_اشکالی نداره بابا .آماده شو بریم مهمونی
+باشهه
رفتم لباسامو پوشیدم(میزارم)یکم میکاپ کردم و ادکلن زدم
+بریم
_بریم
رفتیم مهمونی که اون مردو دیدم پولو برداشتم و بهش دادم اونم پولو برداشت و گفت با من بیا دنبالش رفتم تا رسیدیم به یک ماشین مشکی یهویی چند تا مرد با لباس های مشکی پیاده شدن و دهنمو گرفتنو بزور انداختنم تو ماشین خیلی سعی کردم جیغ بزنم ولی نشد
(پرش زمانی ۴۵مین بعد)
رسیدیم به یک عمارت بزرگ منو بزور بردن توی اون عمارت که یک مرد (میزارم)با لباس های مشکی اومد از پله ها پایین
(+ا/ت¥کوکی)
¥پس تو ا/ت هستی
+ولمممممممممم کننن من که پولو بهت دادم
¥خانم خنگه من نیازی به پول ندارم من تورو میخوام اگر مقاومت کنی خواهرت دیگه میره زیره ۱متر خاک
+باشه ..با من هر کاری میخوای بکن فقط خواهرمو ول کن
¥قبوله ببرینش
(ویو ا/ت)
من رو بردن توی یک اتاق تاریک و منو بستن به تخت دستامو و پاهامو هم بستن
رفتن که در باز شد و.............
لاییککک؟؟؟؟؟
(عشق بی پایان)
(از دید ا/ت)
وقتی بیدار شدم ساعت ۶ عصر بود اومدم بیرون اما خواهرمو ندیدم همه جارو گشتم اما نبود نگرانش شدم بهش زنگ زدم جواب نداد ترسیدم رفتم اماده شدم (استایل ا/ت اسلاید بعدی) رفتم کلانتری شماره خواهرمو مشخصات شو بهشون دادم اون هام شروع کردم به گشتن منم تو خیابونا راه میفرتم و بهش زنگ میزدم بالاخره یک نفر گوشی رو برداشت .
(+ا/ت×جیمین)
+الوووو.. اجییی حالت خوبه کجایی؟
×اگر خواهرتو میخوای امشب ساعت ۱۰ تو مهمونی تهیونگ یک مرد با لباس های کاملا مشکی (میزارمش)میاد تو اون مهمونی ۱۰میلیون یوون جور میکنی و به اون مرد میدی فهمیدی؟
+شما کی هستینننن
×وگرنه دیگه خواهرتو نمیبینی
+باشهههه .. باشه فقط کاری باهاش نداشته باشین
قطع کرد.
حالا چیکار کنمم چطوری باید ۱۰ میلیون یوون جور کنم تو همین افکار بودم که یا صدای تهیونگ از فکر در اومدم
_ا/ت
+بله
_اینجا چیکار میکنی ؟
+ه...هیچی
_داری به من دروغ میگی راستشو بگو ببینم چی شده؟
+خواهرمو دزدین در عوضش ۱۰میلیون یوون میخوان منم کلن ۲۰۰۰۰یوون دارم حالا باید چکار کنم؟
_خب اینکه نگرانی نداره من بهت پولشو میدم
+چچچ.....چی
_من بهت میدم
+اما من توانایی پس دادنشو ندارم
_اشکالی نداره به عنوان دوستت دارم بهت کمک میکنم
+ممنوننم
رفتم بغلش
یهویی به خودم اومدم
+واییی ببخشید من معذرت میخوام
_اشکالی نداره بابا .آماده شو بریم مهمونی
+باشهه
رفتم لباسامو پوشیدم(میزارم)یکم میکاپ کردم و ادکلن زدم
+بریم
_بریم
رفتیم مهمونی که اون مردو دیدم پولو برداشتم و بهش دادم اونم پولو برداشت و گفت با من بیا دنبالش رفتم تا رسیدیم به یک ماشین مشکی یهویی چند تا مرد با لباس های مشکی پیاده شدن و دهنمو گرفتنو بزور انداختنم تو ماشین خیلی سعی کردم جیغ بزنم ولی نشد
(پرش زمانی ۴۵مین بعد)
رسیدیم به یک عمارت بزرگ منو بزور بردن توی اون عمارت که یک مرد (میزارم)با لباس های مشکی اومد از پله ها پایین
(+ا/ت¥کوکی)
¥پس تو ا/ت هستی
+ولمممممممممم کننن من که پولو بهت دادم
¥خانم خنگه من نیازی به پول ندارم من تورو میخوام اگر مقاومت کنی خواهرت دیگه میره زیره ۱متر خاک
+باشه ..با من هر کاری میخوای بکن فقط خواهرمو ول کن
¥قبوله ببرینش
(ویو ا/ت)
من رو بردن توی یک اتاق تاریک و منو بستن به تخت دستامو و پاهامو هم بستن
رفتن که در باز شد و.............
لاییککک؟؟؟؟؟
۴.۸k
۰۶ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.