تصور کن جیمین پارت دوم
کوک:ما بیشتر
وی:یورا بیا کارت داریم
یورا:اومدم تهیونگ
رفتید بیرون از سالن تو حیاط کمپانی
وی:یورا فردا تولد جیمینه خودش یادش نیست و ما به جز خودمون تو هم به جشن دعوت میکنیم
یورا:من باید بیام تولد اون هیولا
وی:,آره باید بیای
یورا:باش آدرس و ساعت رو اس ام اس کن
وی:باشه برو خدافظ
یورا:بای
رفتی سالن پی دی نیم گفت که دیگه برید وسایلت رو جمع کردی که بری شوگا:یورا بیا ماشین نیوردی میرسونمت
یورا:نه ممنون خودم میرم
شوگا پیاده شد و اومد سمتت دستت رو گرفت و در ماشین رو برات باز کرد و نشوندت تو ماشین
یورا:یونگی ممنون ولی نمیخواد
شوگا:هییسسسس ممنون گفتن نمیخواد نمیبینی میخواد بارون بیاد
یورا:هوم آره
شوگا ماشین رو به حرکت در اورد و راه افتاد بعد یکم حرف زدن با هم رسیدین
یورا:خیلی ممنونم یونگی
شوگا:خواهش میکنم برو تا خیس نشدی
یورا:بای
شوگا:بای
مغز شوگا:چقدر این دختر رک و کیوت هست خیلییی با نمکه
رفتی خونه(6ظهر فردا) تو راه کادو ی جیمین رو خریدی و رفتی خونه جیمین در رو زدی
جین:سلام یورا بیا تو
یورا:سلام باشه رفتی تو
همه داشتن میخندیدند که رفتی تو حال جیمین تا تو رو دید چشماش چهار تا شد
جیمین:این انجام چیکار میکنه
وی:من دعوتش کردم
جیمین:من نمیخوام این تو تولدم باشه(با داد)
یورا:فکر کردی من دوست داشتم بیام وی گفت باید بای فقط برای احترام وی اومدم(با داد)
یک سیب تو کیفت بود درش اوردی و گرفتی رو به جیمین
یورا:این سیب دقیقا تویی زاهر زیبا و با چاقو سیب رو بریدی
یورا:و داخل سیاه و خراب دقیقا این سیب تویی
کادوی جیمین رو پرت کردی تو صورتش و رفتی بیرون
وی:جیمین چیکار کردی دلش رو شکوندی
شوگا:من میرم دنبالش
نامجون:واسا یونگی منم بیام
تو خیابون راه میرفتی و با خودت حرف میزدی و گریه میکردی
تا پارت بعد بای بای
#خاص #جذاب #زیبا #عاشقانه #عشق #تنهایی #عشقولانه
وی:یورا بیا کارت داریم
یورا:اومدم تهیونگ
رفتید بیرون از سالن تو حیاط کمپانی
وی:یورا فردا تولد جیمینه خودش یادش نیست و ما به جز خودمون تو هم به جشن دعوت میکنیم
یورا:من باید بیام تولد اون هیولا
وی:,آره باید بیای
یورا:باش آدرس و ساعت رو اس ام اس کن
وی:باشه برو خدافظ
یورا:بای
رفتی سالن پی دی نیم گفت که دیگه برید وسایلت رو جمع کردی که بری شوگا:یورا بیا ماشین نیوردی میرسونمت
یورا:نه ممنون خودم میرم
شوگا پیاده شد و اومد سمتت دستت رو گرفت و در ماشین رو برات باز کرد و نشوندت تو ماشین
یورا:یونگی ممنون ولی نمیخواد
شوگا:هییسسسس ممنون گفتن نمیخواد نمیبینی میخواد بارون بیاد
یورا:هوم آره
شوگا ماشین رو به حرکت در اورد و راه افتاد بعد یکم حرف زدن با هم رسیدین
یورا:خیلی ممنونم یونگی
شوگا:خواهش میکنم برو تا خیس نشدی
یورا:بای
شوگا:بای
مغز شوگا:چقدر این دختر رک و کیوت هست خیلییی با نمکه
رفتی خونه(6ظهر فردا) تو راه کادو ی جیمین رو خریدی و رفتی خونه جیمین در رو زدی
جین:سلام یورا بیا تو
یورا:سلام باشه رفتی تو
همه داشتن میخندیدند که رفتی تو حال جیمین تا تو رو دید چشماش چهار تا شد
جیمین:این انجام چیکار میکنه
وی:من دعوتش کردم
جیمین:من نمیخوام این تو تولدم باشه(با داد)
یورا:فکر کردی من دوست داشتم بیام وی گفت باید بای فقط برای احترام وی اومدم(با داد)
یک سیب تو کیفت بود درش اوردی و گرفتی رو به جیمین
یورا:این سیب دقیقا تویی زاهر زیبا و با چاقو سیب رو بریدی
یورا:و داخل سیاه و خراب دقیقا این سیب تویی
کادوی جیمین رو پرت کردی تو صورتش و رفتی بیرون
وی:جیمین چیکار کردی دلش رو شکوندی
شوگا:من میرم دنبالش
نامجون:واسا یونگی منم بیام
تو خیابون راه میرفتی و با خودت حرف میزدی و گریه میکردی
تا پارت بعد بای بای
#خاص #جذاب #زیبا #عاشقانه #عشق #تنهایی #عشقولانه
۴۳.۰k
۲۵ آبان ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.