کامبک جدید من
But I am much stronger than my thoughts
ولی من خیلی قوی تر از افکار توعم
Because I am a girl
چون من یه دخترم
Mom, you said not to dye your hair
مامان گفتی موهاتو رنگ نکن
But now it's gray
ولی الان خاکستریه
You said that your ears should not have more than one hole
گفتی گوش هات بیشتر از یک سوراخ نداشته باشه
Now both of them have 10 together
الان هردوشون روی هم 10 تا داره
You said don't raise my eyebrows in the city, now you talk about me everywhere you go
گفتی توی شهر ابرومو نبر الان هر جا میری حرف درباره منه
You said to wear the right clothes
گفتی لباس درست بپوش
Maybe a t-shirt and shorts
شاید تیشرت و شلوارک
But I wanted to say it
ولی خب درکل میخواستم بگم
You can't control me
شما نمیتونی منو کنترل کنی
I am a real problem
من یه دردسر واقعیم
A big problem
یه دردسر بزرگ
According to my mother, I am very quiet
من به قول مامان خیلی بی جنبم
Maybe he knows that I am not into drinking
شاید این رو میدونه که من تو نوشیدن جنبه ندارم
I am a real problem
من یه دردسر واقعیم
In the words of mom, you have no eyebrows
به قول مامان یه بی آبرو
Mom used to tell me that I will throw you in the occupation
مامان بهم میگفت میندازمت تو اشغالا
But maybe now I am the one who will throw you in occupation
ولی شاید الان منم که شمارو میندازم تو اشغالا
I am a real problem
من یه دردسر واقعیم
A big problem
یه دردسر بزرگ
You can't control me
شما نمیتونید منو کنترل کنید
_____________________________________
ولی من خیلی قوی تر از افکار توعم
Because I am a girl
چون من یه دخترم
Mom, you said not to dye your hair
مامان گفتی موهاتو رنگ نکن
But now it's gray
ولی الان خاکستریه
You said that your ears should not have more than one hole
گفتی گوش هات بیشتر از یک سوراخ نداشته باشه
Now both of them have 10 together
الان هردوشون روی هم 10 تا داره
You said don't raise my eyebrows in the city, now you talk about me everywhere you go
گفتی توی شهر ابرومو نبر الان هر جا میری حرف درباره منه
You said to wear the right clothes
گفتی لباس درست بپوش
Maybe a t-shirt and shorts
شاید تیشرت و شلوارک
But I wanted to say it
ولی خب درکل میخواستم بگم
You can't control me
شما نمیتونی منو کنترل کنی
I am a real problem
من یه دردسر واقعیم
A big problem
یه دردسر بزرگ
According to my mother, I am very quiet
من به قول مامان خیلی بی جنبم
Maybe he knows that I am not into drinking
شاید این رو میدونه که من تو نوشیدن جنبه ندارم
I am a real problem
من یه دردسر واقعیم
In the words of mom, you have no eyebrows
به قول مامان یه بی آبرو
Mom used to tell me that I will throw you in the occupation
مامان بهم میگفت میندازمت تو اشغالا
But maybe now I am the one who will throw you in occupation
ولی شاید الان منم که شمارو میندازم تو اشغالا
I am a real problem
من یه دردسر واقعیم
A big problem
یه دردسر بزرگ
You can't control me
شما نمیتونید منو کنترل کنید
_____________________________________
۱.۸k
۰۴ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.