♡pt: ¹⁵ ♡I never loved you

(از زبان کوک)
پسر بدی بنظر نمیاد
کوک: ا/تتت نمیخایی بیایی
ا/ت: چرا امدم
ا/ت: لوکارد میبینمت
لوکارد: منم پس تا بعد
ا/ت: تا بعد
«لوکارد رفت»
(از زبان ا/ت)
لوکارد رفت
رفتم در ماشین رو باز کردم و خم شدم و داخل رفتم نشستم
کوک: خوب دیگه تمومه
ا/ت: کوک من لباس میخام
کوک: باشه میریم لباس بخریم به یه شَرت
ا/ت: چندتا میخریم
کوک: بیستا کافیه
ا/ت: واییی نه زیاده فقط دو دست میخام.. حالا شَرت رو بگو
کوک: یه لباس خواب هم برات بگیرم
ا/ت: تو خیلی بیشعور ولی باشه
کوک: خوب پس بزن بریم
«ماشین رو روشن کرد و حرکت کرد»
کوک: ا/ت کیمیک انیمه میخونی
ا/ت: هوم
کوک: برات میخرم ولی مثبت ۱۸ رد میکنی؟
ا/ت: این رو قبول میکنم چون از هیچی بهتره تو اون خونه من حوصلم سر میره
کوک: دیگه چی میخایی
ا/ت: کوک نه دیگه چیزی نمیخام
کوک: از این تو خوشم میاد کم توقع داری ازم
ا/ت: چطور میتونم زیاد توقع داشته باشم اصلا زشته
کوک: معنی اینو میفهمی خیلی خوبه
داشتم به حرفاش گوش میدادم که گفت
کوک: هعی میخام امشب باهات راحت باشم
ا/ت: راحت؟
کوک: ا/ت من نمیفهم چطوری عاشقت شدم ولی نمیتونم ولت هم کنم میخام برای من باشی
ا/ت: منم همین نظر رو دارم
کوک: چــــــــیییی یعنی
ا/ت: اون موقه که اذیتم میکردی برام مهم نبود چون ازت خوشم امده بود
کوک:«زد رو فرمون» شت واقعا میگی
ا/ت: اره
کوک: خوب درموردش بابد بهم بگی ولی الان بریم که لباس بخریم... بهتره زود پیاده شیم
ا/ت: باشه
پیاده شدم و در رو بستم دستمو گرفت و گفت
کوک: عه دختر خاستم دستت رو بگیرم گرماشو رو ببینم این که مثل یه تیکه یخه
ا/ت: هوم چه کنم نمیخایی نگیر😌
کوک: چ.. چی چرا میگیرم
خودش رو سمت من میکشید و با خودش میبرد رفتیم داخل و
گفت
کوک: ما فقط تحویلشون میگیریم
ا/ت: چی
کوک: من سفارش داده بودم
ا/ت: ولی باید ببینم سلیقه منه یا نه
کوک: هست هست
کوک: بیارش😒
صاحب مغازه: چشم اقا
کوک: خوب چطوره😊
ا/ت: سلیقه منو از کجا میدونستی
کوک: از لباسی که اول توش دیدمت فهمیدم
ا/ت: ارع دارکه ممنونم کوک تو بهترینی «بغل»
کوک: بغلت خیلی گرمه
ا/ت: توم همینطور
دیدم خودش رو کشید سمت من و گوشه لبم رو بوسید
صاحب مغازه: ☺️
کوک: 🙂
ا/ت: کوکی الان اخه
کوک: مگه فرقی هم دارع
ا/ت: هوم باشه عا کوک من لباس مدرسه میخام
کوک: اونم تو خونس
ا/ت: اوه ممنونم واقعا که انقدر مهربونی
کوک: من فقط با تو خوب و اونایی که تو میگی خوب باش
ا/ت: خوب بریم
کوک: بریم بریم
دستمو دوباره گرفت ولی ایندفعه گفت
کوک: ا/ت خجالت نکش
ا/ت: از چی
کوک: دمای بدنت بالا رفته مثل اون موقه که رابطه داشتیم
ا/ت: کوکککککک من خوبم چیزی نیست
کوک: اره همینطوره
زدیم بیرون و چند قدم از بیرون بر نداشته بودیم که یه کیمیک فروشی دیدم
ا/ت: اونجا داره
کوک: باشه بریم
از این دست خیابون بدو بدو دویدیم تا رسیدیم
کوک: بدون پله برقی بهتره
ا/ت: اون ماشینه چه با سرعت امد
کوک در رو باز کرد رفتم تو که صاحب مغازه گفت

صاحب مغازه: اون خوش امیدن چیزی میخرین
ا/ت: بله
صاحب مغازه: خوب چی میخاین
کوک: کیمیک س*سی
ا/ت: اروم بگو کوکی
صاحب مغازه: اوه پس از اینا میخاین
کوک: بله یه بیستای بده فقط بریم
صاحب مغازه: هعی شما دختر خانم
ا/ت: بله
صاحب: مغازه فقط، میبری
ا/ت: بله فقط برای بیکاریم میخونم
صاحب مفازه: پس بیکاری🤣
ا/ت: خیلی هم خوبه
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ،
«🖇like²⁰♥🖇»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ،
«comment🖇²⁰💌🖇»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ،
«¹🖇follower👥🖇»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ،