blood۱۰پارت
پارت ۱۰
خبر بهوش اومدن فارس همجا پیچیده بود که جیسو به سمت اتاق سلطنتی میرفت که جنازه رو دید
اینقدر وحشت زده بود که جیغ زد مادرش ملکه هانا اونو توبغلش گرفته بود فارس خیلی اعصبانی شده بود که ناگهان ...
______
جیسو:ماماننننن
______
جنی با تفنگ سلطنتی به سمت جیسو شلیک کرد که مادرش جای اون خورد
___
مامانننننننننن
ملکه
بانویی من
جنی:اوه به هدف نخورد که (پوزخنده ای میزنخ)
جیسو فقط اشک میریخت
که تهیونگ همراه سرباز های خیانت کارکل پادشاهی رو گرفته بودن
جنی (با داد):ملکه جدید منم دستور میدم همشونو بکشید
_بله ملکه جنی
چشم ملکه جنی
سربازان به سمت جیسو و فارس میان که تهیونگ خجنر به دست به سمت جیسو میاد جیسو جیغ میزنه دست جنی به چاقو میخوره خونریزی میکنه که جین یهو از راه میرسع و تهیونگو میگیره
جیسو همینجوری گریه میکنه که فارس تهیونگو از پشت میگیره و به حین مبگه
_دخترمو نجات بده ببرکشور خودت خواهش میکنم
ازاینجا نجاتش بدهاهههههه
(فلش گذشته)
۱۰سال پیش
جنیو جیسو داشتن بازی میکردن
جیسو:بیا با هم بریم اتاقم چیزی نشونت بده
جنی:باشع بانویی من
هانا:خوب چیکار میتونیم بکنیم
فارس:خودمم خیلی ناراحتم هانا.اون نمیتونه امپراطور بشع وباید بمیره اما اون ...پسرمخ نمیتونم بکشمش باید تا این فاجعخ اتفاق میوفته و فقط جیسو میتونه جلوش وایسه نه نمیزارم خودم جاوشو بگیرم
هانا:خوب نقشه بکش تبق پیش گویی اون وقتی بزرگ شه خانواده رو نابود میکنه
_جانشین تهیونگ وارد میشه
هانا:خوش اومدی تهیونگ
سلام ملکه بزرگ(احترام میزاره)
فارس :میخوایم یک چیزی بهت بگیم پسرم تو...نمیتونی.....جانشین بشی
.............چیبببببببببی
بزاریتش توی قصر قدیمی جنی هم همراهش ببرین
__//_(پایان فلش گذشته)
همینجوری کع فارس و تهیونگ همدیگه روگرفته بودن
تهیونگ:چرا منو از جانشینی برداشتی چرا نکشتیم بعداز اون پیش گویی
فارس :جیسو رو خارج کننننننننن
جین جیسو رو بغل میکنخ و همراه افرادش از کشور خارج میشن
وسط های راه جیسو خیلی خونریزی داشت پس مجبور شدن با سرعت برن جیسو خیلی درد داشت
جین از اسبش پیداشد و جیسو روکنار درخت گذاشت یکتیکه از پارچه لباسشو جر داد وبا هاش دست جیسو رو گرفت بست جیسو جیغ میزد خیلی درد داشت و گریه میکرد بعداز بسته شدن جین حیسو رو توی بغلش گرفت و....
(درخماری بمانید دوستانم لایکا بیشتر از۳۶تا بشن😋کامنتتتتت یادتون نره جون من)
خبر بهوش اومدن فارس همجا پیچیده بود که جیسو به سمت اتاق سلطنتی میرفت که جنازه رو دید
اینقدر وحشت زده بود که جیغ زد مادرش ملکه هانا اونو توبغلش گرفته بود فارس خیلی اعصبانی شده بود که ناگهان ...
______
جیسو:ماماننننن
______
جنی با تفنگ سلطنتی به سمت جیسو شلیک کرد که مادرش جای اون خورد
___
مامانننننننننن
ملکه
بانویی من
جنی:اوه به هدف نخورد که (پوزخنده ای میزنخ)
جیسو فقط اشک میریخت
که تهیونگ همراه سرباز های خیانت کارکل پادشاهی رو گرفته بودن
جنی (با داد):ملکه جدید منم دستور میدم همشونو بکشید
_بله ملکه جنی
چشم ملکه جنی
سربازان به سمت جیسو و فارس میان که تهیونگ خجنر به دست به سمت جیسو میاد جیسو جیغ میزنه دست جنی به چاقو میخوره خونریزی میکنه که جین یهو از راه میرسع و تهیونگو میگیره
جیسو همینجوری گریه میکنه که فارس تهیونگو از پشت میگیره و به حین مبگه
_دخترمو نجات بده ببرکشور خودت خواهش میکنم
ازاینجا نجاتش بدهاهههههه
(فلش گذشته)
۱۰سال پیش
جنیو جیسو داشتن بازی میکردن
جیسو:بیا با هم بریم اتاقم چیزی نشونت بده
جنی:باشع بانویی من
هانا:خوب چیکار میتونیم بکنیم
فارس:خودمم خیلی ناراحتم هانا.اون نمیتونه امپراطور بشع وباید بمیره اما اون ...پسرمخ نمیتونم بکشمش باید تا این فاجعخ اتفاق میوفته و فقط جیسو میتونه جلوش وایسه نه نمیزارم خودم جاوشو بگیرم
هانا:خوب نقشه بکش تبق پیش گویی اون وقتی بزرگ شه خانواده رو نابود میکنه
_جانشین تهیونگ وارد میشه
هانا:خوش اومدی تهیونگ
سلام ملکه بزرگ(احترام میزاره)
فارس :میخوایم یک چیزی بهت بگیم پسرم تو...نمیتونی.....جانشین بشی
.............چیبببببببببی
بزاریتش توی قصر قدیمی جنی هم همراهش ببرین
__//_(پایان فلش گذشته)
همینجوری کع فارس و تهیونگ همدیگه روگرفته بودن
تهیونگ:چرا منو از جانشینی برداشتی چرا نکشتیم بعداز اون پیش گویی
فارس :جیسو رو خارج کننننننننن
جین جیسو رو بغل میکنخ و همراه افرادش از کشور خارج میشن
وسط های راه جیسو خیلی خونریزی داشت پس مجبور شدن با سرعت برن جیسو خیلی درد داشت
جین از اسبش پیداشد و جیسو روکنار درخت گذاشت یکتیکه از پارچه لباسشو جر داد وبا هاش دست جیسو رو گرفت بست جیسو جیغ میزد خیلی درد داشت و گریه میکرد بعداز بسته شدن جین حیسو رو توی بغلش گرفت و....
(درخماری بمانید دوستانم لایکا بیشتر از۳۶تا بشن😋کامنتتتتت یادتون نره جون من)
۲۰.۵k
۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.