فیک Slave of Love از Jungkook
فیک Slave of Love از Jungkook
Part❥10
قطع کردم و به تهیونگ اجازه ورود دادم
اونجین:بیا تو اوپا
تهیونگ:سلام چخبر خوبی خواهر شیطونم؟
اونجین:سلامممم ممنون تو خوبی....یاااا من به این خانمییی
تهیونگ: باشه ببخشید غلط کردم میخواستم یچیزی بهت بگم
اونجین:برای شام رستوران امشب؟؟
تهیونگ:چی تو از کجا میدونی؟
اونجین: الان هانول زنگ زده بود بگه بریم خرید لباس برای شام امشب که تو اومدی حالا به مناسبت چیه؟ کیا هستن؟
تهیونگ: جیمین رو که میشناسی یعنی عکسشو دیدی خواهر هانول هست
اونجین: اره عکسشو دیدم
تهیونگ : خب جیمین و هانول میان بعد یکی دیگه از دوستام که اسمش جونگکوک هست با خواهر بزرگترش میاد
و دوتا از همکارامون به اسم الکس و یونا شام امشب به دلیل سود شرکت بود که خیلی براش زحمت کشیده بودیم جشن گرفتیم گفتیم شمام بیاین
اونجین: واقعا؟ اخخخخ جون من عاشق جشنم 😆
تهیونگ: اره میدونم خواهر کوچولو
اونجین: میگم... خبریه... اینجوری خوشتیپ کرده بودی امروز...؟
تهیونگ: نه چه خبری؟ هر روز تیپ خوشتیپی میزنم
اونجین: اه.. مارو بگو فکر کردیم زن داداش خواهیم داشت🙄
تهیونگ:یاااا من دوست ندارم دوست دختر داشته باشم
اونجین: اوکی باشه بابا حالا هم برو بیرون میخوام به دوستم زنگ بزنم
تهیونگ: خب زنگ بزن برا چی برم؟
اونجین: یااا حرف دخترونه است شما پسرا نباید گوش بدین
تهیونگ: باشه بابا
تهیونگ رفت منم زود گوشی و با ذوق برداشتم به هانول پیام دادم
اونجین: وقت نمیشه بریم بیرون انلاین لباس سفارش بده منم سفارش میدم فعلا
رفتم و دنبال لباس گشتم یک لباس چشمم رو گرفت زود خریدم ادرسم دادم که بیارن
بعد رفتم حموم و کارام و کردم و لباس رو اوردن پوشیدم و ارایش کمی کردم و کفشام رو پام کردم و دیدم تهیونگ منتظرمه با همون لباسا بود من میگم میخواد دل یکیو ببره حالا ببینید بگذریم رفتیم و سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم
(اسلاید دوم لباس اونجین)
(اسلاید سوم همین لباس قبلیه تهیونگ هست اخه خیلی بهش میاد)
امیدوارم خوشتون اومده باشه😊
لایک10
کامنت 10
Part❥10
قطع کردم و به تهیونگ اجازه ورود دادم
اونجین:بیا تو اوپا
تهیونگ:سلام چخبر خوبی خواهر شیطونم؟
اونجین:سلامممم ممنون تو خوبی....یاااا من به این خانمییی
تهیونگ: باشه ببخشید غلط کردم میخواستم یچیزی بهت بگم
اونجین:برای شام رستوران امشب؟؟
تهیونگ:چی تو از کجا میدونی؟
اونجین: الان هانول زنگ زده بود بگه بریم خرید لباس برای شام امشب که تو اومدی حالا به مناسبت چیه؟ کیا هستن؟
تهیونگ: جیمین رو که میشناسی یعنی عکسشو دیدی خواهر هانول هست
اونجین: اره عکسشو دیدم
تهیونگ : خب جیمین و هانول میان بعد یکی دیگه از دوستام که اسمش جونگکوک هست با خواهر بزرگترش میاد
و دوتا از همکارامون به اسم الکس و یونا شام امشب به دلیل سود شرکت بود که خیلی براش زحمت کشیده بودیم جشن گرفتیم گفتیم شمام بیاین
اونجین: واقعا؟ اخخخخ جون من عاشق جشنم 😆
تهیونگ: اره میدونم خواهر کوچولو
اونجین: میگم... خبریه... اینجوری خوشتیپ کرده بودی امروز...؟
تهیونگ: نه چه خبری؟ هر روز تیپ خوشتیپی میزنم
اونجین: اه.. مارو بگو فکر کردیم زن داداش خواهیم داشت🙄
تهیونگ:یاااا من دوست ندارم دوست دختر داشته باشم
اونجین: اوکی باشه بابا حالا هم برو بیرون میخوام به دوستم زنگ بزنم
تهیونگ: خب زنگ بزن برا چی برم؟
اونجین: یااا حرف دخترونه است شما پسرا نباید گوش بدین
تهیونگ: باشه بابا
تهیونگ رفت منم زود گوشی و با ذوق برداشتم به هانول پیام دادم
اونجین: وقت نمیشه بریم بیرون انلاین لباس سفارش بده منم سفارش میدم فعلا
رفتم و دنبال لباس گشتم یک لباس چشمم رو گرفت زود خریدم ادرسم دادم که بیارن
بعد رفتم حموم و کارام و کردم و لباس رو اوردن پوشیدم و ارایش کمی کردم و کفشام رو پام کردم و دیدم تهیونگ منتظرمه با همون لباسا بود من میگم میخواد دل یکیو ببره حالا ببینید بگذریم رفتیم و سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم
(اسلاید دوم لباس اونجین)
(اسلاید سوم همین لباس قبلیه تهیونگ هست اخه خیلی بهش میاد)
امیدوارم خوشتون اومده باشه😊
لایک10
کامنت 10
۱.۵k
۰۵ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.