*وقتی مافیا گروگانت میگیره پارت 9
ویو جونگ هو
منتظر بودم که بیاد از پله ها پایین که بله چقدر خوشگل شده بود چند ثانیه نگاش کردم
ا/ت: چیزی رو صورتمه ؟
جونگ هو: نه بریم فقط چون که جلو ی در یکی از اشناهای من هستن باید از اینجا نقش کاپل هارو اجرا کنیم
ا/ت : باشه
که یکدفعه دستم رو دور کمرش حلقه کردم خیلی شوکه شده بود
جونگ هو : ا/ت بهت بگم نباید نزدیک اونا بشی اونا یه پا عوضی هستن مخصوصا شریکم پسر عموم
ا/ت: باشه
جونگ هو : از کنارم جم نمیخوری و یادت باشه منو تو مهمونی عزیزم و عسلم صدا کنی و منم تورو بیبی صدا میکنم
ا/ت: چشم
ویو ا/ت
همچی داشت رو روال خودش میرفت که
یونا : ببخشید ارباب جونم کراواتتون کج شده( ترکیبی از چشم غره عشوه حرص)
ا/ت : نمیخواد خودم براش انجام میدم یادت رفتع من خدمتکار شخصیشم
که رفتم رو پنجه ی پام و قدم رو بلند کردم صورتم باهاش چند سانتی متر فاصله داشت و داشتم کراواتشو میزون میکردم و اونم منو نگاه میکرد
کارم که تموم شد رفتین از در خونه بیرون و سوار ماشینش شدیم
تو ماشین
جونگ هو: حسودی کردی
ا/ت: چیو ( مثلا اصلاا نمیدونه)
جونگ هو به کراواتش اشاره میکنه
ا/ت: اها نه اصلا چرا اخه خودم دیدم زیادی داشت بهتون میچسبید و شما هم احساس ناخوشایندی میکردید و منم اینکار و کردم شما درامان باشید درضمن ممکنه همکین خدمتکار هایی شمارو اذیت کنن درضمن تر هم من مگه خدمتکار شخصی شما نیستم؟
جونگ هو: باشه بابا باشه یخورده نفففففففسس بکش
که رسیدیم به مهمونی مهمونی که نه پارتی بود بیشتر
که یه اقایی که جوون بود علامتش *
* : بههه اقای جونگ هو
جونگ هو : علیک
نمیدونم چرا انگار جونگ هو و اون پسره باهم خوب حرف نمیزدن
که
*: لیدی چقدر زیبایی
که دستمو گرفت که بوس کنه ولی نذاشتم و دستمو کشیدم
جونگ هو: ببین دستت رو دوست دخترم بلند نشه ها
*: وای چه ترسناک ترسیدم پسر عمو
عه پس این پسر عموش بود به قول خودش خیلی عوضی بود
رفتیم نشستیم که همش پسر عموش چشمش به رون پام در حدی که داشتم معذب میشدم
ا/ت: عسلللممممم( سم)
جونگ هو: جانم بیبی
که رفتم درگوشش گفتم
ا/ت : ارباب پسرعموتون یکسره به پاهام خیره شده
جونگ هو: باش سعی کن با دستات پاتو بپوشونی
یه زره نشستیم که دستشویی بی صاحاب اومد
ا/ت : ببخشید عسلم باید برم دستشویی ( مثل تماااام فیک ها)
جونگ هو: باش بیب
رفتم دستشویی و کارهارو انجام دادم اومدم بیرون که پسر عمو ی جونگ هو دست منو گرفت و کشوند و برد تو یه اتاق که فکر میکنم اتاق مخصوص بود و درو قفل کرد
ا/ت : چیکار می کنی عوضی
که دستشو رو دهنم گذاشتو منو چسبوند به دیوار
*: بنظر خوبه یه شب رمانتیک داشته باشیم
ا/ت: تلقلکهلضصحاهدقثگحذحثهاص( مثلا نمیتونس حرف بزنه)
ادامه دارد
#کره_جنوبی#بی_تی_اس#بلک_پینک#کیپاپ#کیدراما
منتظر بودم که بیاد از پله ها پایین که بله چقدر خوشگل شده بود چند ثانیه نگاش کردم
ا/ت: چیزی رو صورتمه ؟
جونگ هو: نه بریم فقط چون که جلو ی در یکی از اشناهای من هستن باید از اینجا نقش کاپل هارو اجرا کنیم
ا/ت : باشه
که یکدفعه دستم رو دور کمرش حلقه کردم خیلی شوکه شده بود
جونگ هو : ا/ت بهت بگم نباید نزدیک اونا بشی اونا یه پا عوضی هستن مخصوصا شریکم پسر عموم
ا/ت: باشه
جونگ هو : از کنارم جم نمیخوری و یادت باشه منو تو مهمونی عزیزم و عسلم صدا کنی و منم تورو بیبی صدا میکنم
ا/ت: چشم
ویو ا/ت
همچی داشت رو روال خودش میرفت که
یونا : ببخشید ارباب جونم کراواتتون کج شده( ترکیبی از چشم غره عشوه حرص)
ا/ت : نمیخواد خودم براش انجام میدم یادت رفتع من خدمتکار شخصیشم
که رفتم رو پنجه ی پام و قدم رو بلند کردم صورتم باهاش چند سانتی متر فاصله داشت و داشتم کراواتشو میزون میکردم و اونم منو نگاه میکرد
کارم که تموم شد رفتین از در خونه بیرون و سوار ماشینش شدیم
تو ماشین
جونگ هو: حسودی کردی
ا/ت: چیو ( مثلا اصلاا نمیدونه)
جونگ هو به کراواتش اشاره میکنه
ا/ت: اها نه اصلا چرا اخه خودم دیدم زیادی داشت بهتون میچسبید و شما هم احساس ناخوشایندی میکردید و منم اینکار و کردم شما درامان باشید درضمن ممکنه همکین خدمتکار هایی شمارو اذیت کنن درضمن تر هم من مگه خدمتکار شخصی شما نیستم؟
جونگ هو: باشه بابا باشه یخورده نفففففففسس بکش
که رسیدیم به مهمونی مهمونی که نه پارتی بود بیشتر
که یه اقایی که جوون بود علامتش *
* : بههه اقای جونگ هو
جونگ هو : علیک
نمیدونم چرا انگار جونگ هو و اون پسره باهم خوب حرف نمیزدن
که
*: لیدی چقدر زیبایی
که دستمو گرفت که بوس کنه ولی نذاشتم و دستمو کشیدم
جونگ هو: ببین دستت رو دوست دخترم بلند نشه ها
*: وای چه ترسناک ترسیدم پسر عمو
عه پس این پسر عموش بود به قول خودش خیلی عوضی بود
رفتیم نشستیم که همش پسر عموش چشمش به رون پام در حدی که داشتم معذب میشدم
ا/ت: عسلللممممم( سم)
جونگ هو: جانم بیبی
که رفتم درگوشش گفتم
ا/ت : ارباب پسرعموتون یکسره به پاهام خیره شده
جونگ هو: باش سعی کن با دستات پاتو بپوشونی
یه زره نشستیم که دستشویی بی صاحاب اومد
ا/ت : ببخشید عسلم باید برم دستشویی ( مثل تماااام فیک ها)
جونگ هو: باش بیب
رفتم دستشویی و کارهارو انجام دادم اومدم بیرون که پسر عمو ی جونگ هو دست منو گرفت و کشوند و برد تو یه اتاق که فکر میکنم اتاق مخصوص بود و درو قفل کرد
ا/ت : چیکار می کنی عوضی
که دستشو رو دهنم گذاشتو منو چسبوند به دیوار
*: بنظر خوبه یه شب رمانتیک داشته باشیم
ا/ت: تلقلکهلضصحاهدقثگحذحثهاص( مثلا نمیتونس حرف بزنه)
ادامه دارد
#کره_جنوبی#بی_تی_اس#بلک_پینک#کیپاپ#کیدراما
۱.۴k
۱۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.