۲۱
به چشمهایش نگاه کردم . غرق دریای چشمهایش شدم ، منی که ادعا میکردم بهترین شناگرم ! .
لبخندی زیبایی میزند .
+ نه ، چجوریه ؟
بیش از حد زیبا و فوق العاده دردناک !
- افتضاح !.
کمی میخندد ، که متقابلا لبخندی میزنم .
+ نظرت درباره ی پروژه چی بود ؟
به پروژه گوش نداده بودم ، اما مطمئناً چون اون نوشته بود کاملا خوب بوده .
- عالی بود .
لبخند رضایتمندی میزند .
به سرتاسر اتاق نگاه میکنم . اتاق زیبایی داشت . به رنگ کرم و سفید .
***
نفس عمیقی میکشم . این چرا نمیره ؟ مگه کارش تموم نشد ؟
+ نمیخوای بری ؟
لبخند مستطیل شکل بامزه ای میزند .
- میخوای برم ؟
سرم را تکان میدهم . صددرصد . با وجودش کمی معذب میشدم . حس عجیبی بود که کسی دوست داشته باشه ، ولی تو نه . یه حس نا امیدی و سرافکندگی ای داشت .
سرش را پایین میاندازد . ناراحتش کردم ؟
- راستی پدرم دعوتت کرده خونمون ، میشه لطفاً دعوتش رو قبول کنی و با من بیای ؟
چند دقیقه سکوت میکنم . اگه بیشتر از این نقش بازی کنیم بد میشد . کار درستی نبود .
- اگه نمیخوای بیای مشکلی نیست ، میتونم بگم کار داشتی .
+ نه نه اصلا ، مشکلی نیست .
چرا این رو گفتم ؟ لبخندی میزند و موهایش را بالا میزند . دروغ بود اگه میگفتم ازش خوشم نمیاد . اون واقعا فوق العاده بود .
- باشه پس شب میام دنبالت .
متقابلا با لبخند جوابش را میدهم .
لحضه ای حالت چهره اش عوض میشود . اخم غلیظی میکند و چشمهایش ! چشمهایش خیلی خیلی ....
بعد از مدتی فکر کردن واژه ای برای توصیف چشمهایش پیدا نمیکنم .
- لی ماریان من هنوز جوابم رو نگرفتم ، حق نداری هم من رو بپیچونی .
سرم را پایین میاندازم . آخه چه جوابی ؟ وقتی سکوتم را میبیند لبخند تلخی میزند .
- باشه ، تا هر زمانی که بخوای صبر میکنم تا عاشقم شی .
پرخاشگرانه میگویم .
+ تا کی میخوای صبر کنی ؟
شاید لحنم کمی بد بوده باشه ، اما بالاخره باید بفهمه من آدم اینکارا نیستم .
- تا زمانی که خون توی رگ هام جریان داره ، تا زمانی که تک تک استخوان های بدنم تجزیه شوند ، تا زمانی که روحم نیست و نابود شود ، تا زمانی که فقط اسمم به یادگار بماند .
حرف هایی میزند که همانند رویا زیبا و دلنشین بودند . اما رویا واقعی نیست . شاید این همه چیز های عجیب واقعا زیادی بودند ؟ چرا من آنقدر آدم بدی ام ؟ چرا باعث دل شکستگی بقیه میشم ؟
مرسی برای حمایتاتون از پارت قبل 😆
اصلا فکر نمیکردم آنقدر سریع شرایط رو برسونید .🥳
شرایط :
۷ لایک 💜
۶ کامنت ✨
لبخندی زیبایی میزند .
+ نه ، چجوریه ؟
بیش از حد زیبا و فوق العاده دردناک !
- افتضاح !.
کمی میخندد ، که متقابلا لبخندی میزنم .
+ نظرت درباره ی پروژه چی بود ؟
به پروژه گوش نداده بودم ، اما مطمئناً چون اون نوشته بود کاملا خوب بوده .
- عالی بود .
لبخند رضایتمندی میزند .
به سرتاسر اتاق نگاه میکنم . اتاق زیبایی داشت . به رنگ کرم و سفید .
***
نفس عمیقی میکشم . این چرا نمیره ؟ مگه کارش تموم نشد ؟
+ نمیخوای بری ؟
لبخند مستطیل شکل بامزه ای میزند .
- میخوای برم ؟
سرم را تکان میدهم . صددرصد . با وجودش کمی معذب میشدم . حس عجیبی بود که کسی دوست داشته باشه ، ولی تو نه . یه حس نا امیدی و سرافکندگی ای داشت .
سرش را پایین میاندازد . ناراحتش کردم ؟
- راستی پدرم دعوتت کرده خونمون ، میشه لطفاً دعوتش رو قبول کنی و با من بیای ؟
چند دقیقه سکوت میکنم . اگه بیشتر از این نقش بازی کنیم بد میشد . کار درستی نبود .
- اگه نمیخوای بیای مشکلی نیست ، میتونم بگم کار داشتی .
+ نه نه اصلا ، مشکلی نیست .
چرا این رو گفتم ؟ لبخندی میزند و موهایش را بالا میزند . دروغ بود اگه میگفتم ازش خوشم نمیاد . اون واقعا فوق العاده بود .
- باشه پس شب میام دنبالت .
متقابلا با لبخند جوابش را میدهم .
لحضه ای حالت چهره اش عوض میشود . اخم غلیظی میکند و چشمهایش ! چشمهایش خیلی خیلی ....
بعد از مدتی فکر کردن واژه ای برای توصیف چشمهایش پیدا نمیکنم .
- لی ماریان من هنوز جوابم رو نگرفتم ، حق نداری هم من رو بپیچونی .
سرم را پایین میاندازم . آخه چه جوابی ؟ وقتی سکوتم را میبیند لبخند تلخی میزند .
- باشه ، تا هر زمانی که بخوای صبر میکنم تا عاشقم شی .
پرخاشگرانه میگویم .
+ تا کی میخوای صبر کنی ؟
شاید لحنم کمی بد بوده باشه ، اما بالاخره باید بفهمه من آدم اینکارا نیستم .
- تا زمانی که خون توی رگ هام جریان داره ، تا زمانی که تک تک استخوان های بدنم تجزیه شوند ، تا زمانی که روحم نیست و نابود شود ، تا زمانی که فقط اسمم به یادگار بماند .
حرف هایی میزند که همانند رویا زیبا و دلنشین بودند . اما رویا واقعی نیست . شاید این همه چیز های عجیب واقعا زیادی بودند ؟ چرا من آنقدر آدم بدی ام ؟ چرا باعث دل شکستگی بقیه میشم ؟
مرسی برای حمایتاتون از پارت قبل 😆
اصلا فکر نمیکردم آنقدر سریع شرایط رو برسونید .🥳
شرایط :
۷ لایک 💜
۶ کامنت ✨
۴.۴k
۰۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.