VANILLA SCENT(پارت۶)
هول شدم و خواستم بلند شم و برم کنار تا رد شه
ولی همزمان که بلند شدم اومد جلوتر و باعث شد بستنی به کاش بخوره و کلا بستی رو روش پیاده کردم
ترسیدم یکم که بو کردم بویی میداد که معلوم بود یه الفاس چون ممکن نبود یه امگا باشه هم رایحش هم جثش
نمیتونستم حدس بزنم بوی چی میداد چون ترسیده بودم و بوی رایحه من بیشتر از اون توی هوا پخش شده بود
ا.ت: بب........خشید اشتباه........
-: اومممم بوی وانیل؟!!
تعجب کردم و سرم رو بلند کردم
صورتشو با ماسک پوشونده بود
دستشو نزدیک صورتم آورد
دیگه فاتحم رو هم خوندم و خرما هام رو میشمردم
که انگشتش آروم کنار ل.بم رفتم و بستنی رو پاک کرد و به انگشتش نگاه کرد
-: و شکلات تلخ؟!!!
چرا اینجوری حرف میزنه مشکلش چیه؟!!! خب که چی شکلات تلخ
از دهنم پرید و چیزی که نباید میگفتم و گفتم
ا.ت: داداش یجور حرف بزن ما هم بفهمیم چی میگی
دستمو گزاشتم رو دهنم
اوه اوه الان دیگه حتما قبرم کندس
ولی برخلاف انتظارم بی توجه از کنارم رد شد و رفت که یه دسته آدم پشتش راه افتادن و بهم اشاره کردن همین الان از اینجا دور شم
ولی همزمان که بلند شدم اومد جلوتر و باعث شد بستنی به کاش بخوره و کلا بستی رو روش پیاده کردم
ترسیدم یکم که بو کردم بویی میداد که معلوم بود یه الفاس چون ممکن نبود یه امگا باشه هم رایحش هم جثش
نمیتونستم حدس بزنم بوی چی میداد چون ترسیده بودم و بوی رایحه من بیشتر از اون توی هوا پخش شده بود
ا.ت: بب........خشید اشتباه........
-: اومممم بوی وانیل؟!!
تعجب کردم و سرم رو بلند کردم
صورتشو با ماسک پوشونده بود
دستشو نزدیک صورتم آورد
دیگه فاتحم رو هم خوندم و خرما هام رو میشمردم
که انگشتش آروم کنار ل.بم رفتم و بستنی رو پاک کرد و به انگشتش نگاه کرد
-: و شکلات تلخ؟!!!
چرا اینجوری حرف میزنه مشکلش چیه؟!!! خب که چی شکلات تلخ
از دهنم پرید و چیزی که نباید میگفتم و گفتم
ا.ت: داداش یجور حرف بزن ما هم بفهمیم چی میگی
دستمو گزاشتم رو دهنم
اوه اوه الان دیگه حتما قبرم کندس
ولی برخلاف انتظارم بی توجه از کنارم رد شد و رفت که یه دسته آدم پشتش راه افتادن و بهم اشاره کردن همین الان از اینجا دور شم
۵.۹k
۲۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.