p3ایدل شکسته
برگشتم سمت در ک با چهره ی یکی از کارکنا ی هایب مواجه شدم سونگسون یکی از کارکنا ی هایب بود ک یه دور با همه ی کارکنا رابطه داشت
پوکر به خودش و لبخند حال ب هم زنش خیره شدم
-کاری داشتید
با حرفم قهقه ی بلندی زد و در حالی ک سعی میکرد روحیه اشو با رفتار سرد یونگی نگه داره با لحن چندشی گفت
+ایشششش تو چقد برج زهرماری .....عب نداره خودم درستت میکنم
_ من کار دارم ....اگ کار مهمی نیست برید بیرون
+اونقدری مهمه ک من وقتمو خالی کردم تا بیام و تو رو ببینم
زنیکه ی چندش با هر حرفش نزدیک تر میومد
-میشنوم
اومد جلو و دستشو روی شونم گذاشت و لباسمو مرتب کرد
+خب....یکم خجالت میکشم چطور بگم
همونطوری ب خودش و خنده ی حال ب هم زنش نگاه میکردم
+ بگو بگو ..تو میتونی.... خب ...تا اونجایی ک من دیدم مثل اینکه تو زیاد رابطه ی خوبی با اون زنیکه هر*زه اسمش چی بود ؟.....اها فک کنم ا/ت بود ...نداری
همونطوری دستشو روی شونم میکشید و ب چشمای بی تقاوتم نگاه کرد
+وای چرا هیچ واکنشی نشون نمیدی خب خواستم بگم ... اگ اونو ولش کنی من میتونم پارتنر بهتری برات باشم
-برو بیرون
ازش فاصله گرفتم
+ ولی گوش کن...تو اولین نفری هستی ک من غرورمو ب خاطرش زمین زدم و ازش درخواست کردم بقیه ارزوی با من بودنو دارن اگ تو ....
چشممو بستم و داد زدم
-برو بیرووون
بهش نگاه کردم و دیدم در حالی ک لبخندش روی صورتش ماسیده شده بود گلوشو صاف کرد و دستشو روی لباسش کشید
+فک میکردم اخخلاقت بیشتر شبیه ادم باشه ولی الان ب این فکر میکنم ک اون دختر بدبخت چجوری تو رو تحمل میکنه
رفت بیرون و درو کوبید
دستمو لای موهام بردم و ب عقب هدایتشون کردم و نشستم روی صندلی و پوفی کشیدم
چشممو بستم ولی جمله ای توی سرم میپیچید
اون چطوری منو تحمل میکنه ؟
کامنت؟
لایک؟
اگ نظرتو نگی میام همین زنیکه سونگسون رو میندازم ب جونت
پوکر به خودش و لبخند حال ب هم زنش خیره شدم
-کاری داشتید
با حرفم قهقه ی بلندی زد و در حالی ک سعی میکرد روحیه اشو با رفتار سرد یونگی نگه داره با لحن چندشی گفت
+ایشششش تو چقد برج زهرماری .....عب نداره خودم درستت میکنم
_ من کار دارم ....اگ کار مهمی نیست برید بیرون
+اونقدری مهمه ک من وقتمو خالی کردم تا بیام و تو رو ببینم
زنیکه ی چندش با هر حرفش نزدیک تر میومد
-میشنوم
اومد جلو و دستشو روی شونم گذاشت و لباسمو مرتب کرد
+خب....یکم خجالت میکشم چطور بگم
همونطوری ب خودش و خنده ی حال ب هم زنش نگاه میکردم
+ بگو بگو ..تو میتونی.... خب ...تا اونجایی ک من دیدم مثل اینکه تو زیاد رابطه ی خوبی با اون زنیکه هر*زه اسمش چی بود ؟.....اها فک کنم ا/ت بود ...نداری
همونطوری دستشو روی شونم میکشید و ب چشمای بی تقاوتم نگاه کرد
+وای چرا هیچ واکنشی نشون نمیدی خب خواستم بگم ... اگ اونو ولش کنی من میتونم پارتنر بهتری برات باشم
-برو بیرون
ازش فاصله گرفتم
+ ولی گوش کن...تو اولین نفری هستی ک من غرورمو ب خاطرش زمین زدم و ازش درخواست کردم بقیه ارزوی با من بودنو دارن اگ تو ....
چشممو بستم و داد زدم
-برو بیرووون
بهش نگاه کردم و دیدم در حالی ک لبخندش روی صورتش ماسیده شده بود گلوشو صاف کرد و دستشو روی لباسش کشید
+فک میکردم اخخلاقت بیشتر شبیه ادم باشه ولی الان ب این فکر میکنم ک اون دختر بدبخت چجوری تو رو تحمل میکنه
رفت بیرون و درو کوبید
دستمو لای موهام بردم و ب عقب هدایتشون کردم و نشستم روی صندلی و پوفی کشیدم
چشممو بستم ولی جمله ای توی سرم میپیچید
اون چطوری منو تحمل میکنه ؟
کامنت؟
لایک؟
اگ نظرتو نگی میام همین زنیکه سونگسون رو میندازم ب جونت
۱۱.۶k
۲۵ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.