چرخُ فلک p79
صدای زنگ گوشیم هم از تو حال اومد و چند دقیقه بعد در خونه باز شد
_کلارا...کلارا کجایی
اون لحظه اصلا به این فکر نکردم که اون از کجا کلید خونم رو داشت
(جونگ کوک)
شتاب زده سمتش دویدم ...چند بار صداش زدم ولی نیمه هوشیار بود
دستمو رو گونه هاش گذاشتم...تنش داغه داغ بود
هول شده بودم و مغزم درست فرمان نمیداد
یه حوله برداشتم و خیسش کردم..وقتی گذاشتم رو پیشونیش تنش لرزید و لب زد:
_س..سرده
تو آشپزخونه رو گشتم تا قرص سرماخوردگی پیدا کنم
_کلارا جانم...عزیز دلم یه لحظع بلند شو..باید اینو بخوری
سعی کرد اما نتونست..شونه هاش رو گرفتم و به خودم تکیه دادم تا بتونه نیم خیز بشع
بعد از خوروندن قرص بهش زنگ زدم بیمارستان و گفتن یه دکتر میفرستن
دکتر که اومد سرمی بهش زد و چند تا قرص داد
بالا سرش نشستم و موهاشو نوازش کردم
داغی تنش کمتر شده بود
به آرنج کبود شده اش زل زدم
بخاطر کم خونی دکتر نمیتونست درست رگشو پیدا کنه و بعد از چندبار سوزن زدن و کبود کردن دستش یه رگش پیدا کرد
سرمو اروم روی سرش گذاشتم و چند بار بوسه زدم:
_همش تقصیر منه...اگه از اول همه چیز رو بجای خراب تر کردن درست میکردم الان وضعمون این جوری نبود.....ولی من فقط نمیخواستم از دستت بدم....حتی بخاطرت اونقدر جانگ هیو رو کتک زده بودم که دو هفته تو بیمارستان بستری شد ،
میدونم خطا کردم.....میدونم یه آدم عوضی ام...اما هر کاری که کردم برای داشتن تو توی زندگیم بوده
بعد از زمزمه های آرومم صورت رنگ پریدشو نوازش کردم:
_کاش بچمون دختر بود...دختر داشتن خیلی خوبه...مخصوصا اگه دختری مثل تو باشع
بلند شدم رفت تو پذیرایی
یکم خونه رو مرتب کردم .. میدونستم اگر بیدار بشه با دیدن من عکس العمل خوبی نشون نمیده
اما دلم طاقت نمیاورد تو این حال رهاش کنم
_کلارا...کلارا کجایی
اون لحظه اصلا به این فکر نکردم که اون از کجا کلید خونم رو داشت
(جونگ کوک)
شتاب زده سمتش دویدم ...چند بار صداش زدم ولی نیمه هوشیار بود
دستمو رو گونه هاش گذاشتم...تنش داغه داغ بود
هول شده بودم و مغزم درست فرمان نمیداد
یه حوله برداشتم و خیسش کردم..وقتی گذاشتم رو پیشونیش تنش لرزید و لب زد:
_س..سرده
تو آشپزخونه رو گشتم تا قرص سرماخوردگی پیدا کنم
_کلارا جانم...عزیز دلم یه لحظع بلند شو..باید اینو بخوری
سعی کرد اما نتونست..شونه هاش رو گرفتم و به خودم تکیه دادم تا بتونه نیم خیز بشع
بعد از خوروندن قرص بهش زنگ زدم بیمارستان و گفتن یه دکتر میفرستن
دکتر که اومد سرمی بهش زد و چند تا قرص داد
بالا سرش نشستم و موهاشو نوازش کردم
داغی تنش کمتر شده بود
به آرنج کبود شده اش زل زدم
بخاطر کم خونی دکتر نمیتونست درست رگشو پیدا کنه و بعد از چندبار سوزن زدن و کبود کردن دستش یه رگش پیدا کرد
سرمو اروم روی سرش گذاشتم و چند بار بوسه زدم:
_همش تقصیر منه...اگه از اول همه چیز رو بجای خراب تر کردن درست میکردم الان وضعمون این جوری نبود.....ولی من فقط نمیخواستم از دستت بدم....حتی بخاطرت اونقدر جانگ هیو رو کتک زده بودم که دو هفته تو بیمارستان بستری شد ،
میدونم خطا کردم.....میدونم یه آدم عوضی ام...اما هر کاری که کردم برای داشتن تو توی زندگیم بوده
بعد از زمزمه های آرومم صورت رنگ پریدشو نوازش کردم:
_کاش بچمون دختر بود...دختر داشتن خیلی خوبه...مخصوصا اگه دختری مثل تو باشع
بلند شدم رفت تو پذیرایی
یکم خونه رو مرتب کردم .. میدونستم اگر بیدار بشه با دیدن من عکس العمل خوبی نشون نمیده
اما دلم طاقت نمیاورد تو این حال رهاش کنم
۲۲.۸k
۰۵ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.