عشق شیرین p37
ویو ا/ت :
سوار ماشین شدیم به سمت حرکت کردیم خیلی خسته بودم وقتی رسیدیم خونه کوک کمکم کرد تا لباسم رو عوض کنم چون حاملم نتونستیم کاری کنیم پس اومد کنارم دراز کشید و بغلم کرد و خوابیدیم
فلش بک پیش هانول و تهیونگ :
÷خب بیب رسیدیم
×اره
(ته پیاده شد درو برای هانول باز کرد و بغلش کرد)
×چیکار میکنی تهیونگ ا/ت حاملس نه من
÷میدونم اما منم میخوام مثل کوکی باباشم
×چه زود
÷نکنه نمیخوای
×نه نه من مشکلی ندارم
ویو هانول :
رفتیم تو اتاق و اون شب رو باهم گذروندیم
ویو هااون :
وقتی رفتیم خونه شب دردناکی رو پشت سر گذاشتم
سوار ماشین شدیم به سمت حرکت کردیم خیلی خسته بودم وقتی رسیدیم خونه کوک کمکم کرد تا لباسم رو عوض کنم چون حاملم نتونستیم کاری کنیم پس اومد کنارم دراز کشید و بغلم کرد و خوابیدیم
فلش بک پیش هانول و تهیونگ :
÷خب بیب رسیدیم
×اره
(ته پیاده شد درو برای هانول باز کرد و بغلش کرد)
×چیکار میکنی تهیونگ ا/ت حاملس نه من
÷میدونم اما منم میخوام مثل کوکی باباشم
×چه زود
÷نکنه نمیخوای
×نه نه من مشکلی ندارم
ویو هانول :
رفتیم تو اتاق و اون شب رو باهم گذروندیم
ویو هااون :
وقتی رفتیم خونه شب دردناکی رو پشت سر گذاشتم
۱۷.۵k
۰۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.