گاه دردهایی ریشه ی وجودِ آدمی را بیرون میکشد، می خشکاند و
گاه دردهایی ریشهی وجودِ آدمی را بیرون میکشد، میخشکاند و میسوزاند.
به راستی دردهای درونی بسی بدتر از دردهای برونی هستند؛به آن جهت که دردهای برونی به ندرت درد درونی را در پی دارد اما درهای درونی خیر! دردهایی که ریشهی آنها خواه مبهم و پنهان خواه ساده و آشکار، تنفس را سنگین میکند، ضربان قلب را نامنظم و گاها اشک را جاری.
نکته جالب این است که همواره احساسِ دردِ دردها بر رحمتِ مرحم ها پیشی میگیرد؛ حکمت چیست؟!
نکته جابتر اینکه چرا باید مفهومی که آنهمه مشقت و سختی، رنج و عذاب و غم و اندوه به همراه دارد با واژه ای سه حرفی شناخت، واژه ای که آنقدر ساده است که حتی روبروی آینه هم "درد" است...
#نوشته_های_دوست_داشتی_من
به راستی دردهای درونی بسی بدتر از دردهای برونی هستند؛به آن جهت که دردهای برونی به ندرت درد درونی را در پی دارد اما درهای درونی خیر! دردهایی که ریشهی آنها خواه مبهم و پنهان خواه ساده و آشکار، تنفس را سنگین میکند، ضربان قلب را نامنظم و گاها اشک را جاری.
نکته جالب این است که همواره احساسِ دردِ دردها بر رحمتِ مرحم ها پیشی میگیرد؛ حکمت چیست؟!
نکته جابتر اینکه چرا باید مفهومی که آنهمه مشقت و سختی، رنج و عذاب و غم و اندوه به همراه دارد با واژه ای سه حرفی شناخت، واژه ای که آنقدر ساده است که حتی روبروی آینه هم "درد" است...
#نوشته_های_دوست_داشتی_من
۲.۳k
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.