(من یه ددی دارم پارت اخر)
پنج سال بعد
کوک از زندان اومد بیرون و بچمون به دنیا اومد یه دختر ریزه میزه کیوت که اسمشو سوجین گذاشتیم (علامتش^)کوک هنوز مافیا هست ولی یه مافیای بزرگ و قدرتمند که کل جهان ازش وحشت دارن ولی اون دیگه جونکوک بی رحم و بد جنس قبل نیس از وقتی رفت زندان خیلی عوض شد دیگه هیچکسو بی گناه و بی تخصیر نمیکشه پول مردمو بالا نمیکشه اجناس قاچاق خرید و فروش نمیکنه برده نمیخره کلا خیلی تغییر کرده و همش به خاطر بچمون سوجین کوچولو بود و از زندگی که الان در حال حاضر داریم خیلی خوشحالیم و کنار هم خوشبختیم......
_سوجین دختر مامان کجا قایم شدی بیا بیرون
+بابایی کجایی تو
_جونکوک من احساس میکنم یه چیزی پشت مبله نه
+اوهوم منم میبینم یعنی چیه
^واییی پیدام کردن(آروم)
یهو از پشت مبل بلندش کردم و بغلش کردم
_پس اینجا قایم شده بودی
+شیطون یه ساعت دارم دنبالت میگردم
^من گم شده بودم شما چجوری منو پیدا کردین
+_(خنده)
+خب بیبی های من وقت شامه بیاین بریم
_بریم عشقم
^بریم بابایی
کوک دوتامون رو تو بغلش جا کرد و با هم رفتیم سمت آشپزخونه و کوک سوجین رو نشوند رو پاهاش و خودش بهش غذا میداد و سر میز کلی با هم شوخی کردیم و خندیدیم بعد شام رفتیم بالا سوجین خوابش برد رفتیم تو اتاق گذاشتمش رو تخت و بوسه ای به پیشونیش زد و پتو رو کشید روش
+خب بریم عشقم
رفتیم بیرون تو اتاق خودمون رو تخت دراز کشیدم لباسشو درآورد کوک و منو کشید تو بغلش
+از اینکه وارد زندگیم شدی خیلی خوشحالم نفسم
_منم همینطور عشقم شب به خیر
+شب به خیر بیبی دوست دارم
_من بیشتر
بعد لبامو بوسید و کم کم خواب رفتیم و این بود زندگی شیرین منو کوک و سوجین کوچولو
پایان❤️
کون منو پاره کردین بسکه گفتین بعدی بعدی منم تمومش کردم خخخخخ
شوخیدم بابا همتونو دوست دارم خب برین خونتون دیگه کیشدههههه
کوک از زندان اومد بیرون و بچمون به دنیا اومد یه دختر ریزه میزه کیوت که اسمشو سوجین گذاشتیم (علامتش^)کوک هنوز مافیا هست ولی یه مافیای بزرگ و قدرتمند که کل جهان ازش وحشت دارن ولی اون دیگه جونکوک بی رحم و بد جنس قبل نیس از وقتی رفت زندان خیلی عوض شد دیگه هیچکسو بی گناه و بی تخصیر نمیکشه پول مردمو بالا نمیکشه اجناس قاچاق خرید و فروش نمیکنه برده نمیخره کلا خیلی تغییر کرده و همش به خاطر بچمون سوجین کوچولو بود و از زندگی که الان در حال حاضر داریم خیلی خوشحالیم و کنار هم خوشبختیم......
_سوجین دختر مامان کجا قایم شدی بیا بیرون
+بابایی کجایی تو
_جونکوک من احساس میکنم یه چیزی پشت مبله نه
+اوهوم منم میبینم یعنی چیه
^واییی پیدام کردن(آروم)
یهو از پشت مبل بلندش کردم و بغلش کردم
_پس اینجا قایم شده بودی
+شیطون یه ساعت دارم دنبالت میگردم
^من گم شده بودم شما چجوری منو پیدا کردین
+_(خنده)
+خب بیبی های من وقت شامه بیاین بریم
_بریم عشقم
^بریم بابایی
کوک دوتامون رو تو بغلش جا کرد و با هم رفتیم سمت آشپزخونه و کوک سوجین رو نشوند رو پاهاش و خودش بهش غذا میداد و سر میز کلی با هم شوخی کردیم و خندیدیم بعد شام رفتیم بالا سوجین خوابش برد رفتیم تو اتاق گذاشتمش رو تخت و بوسه ای به پیشونیش زد و پتو رو کشید روش
+خب بریم عشقم
رفتیم بیرون تو اتاق خودمون رو تخت دراز کشیدم لباسشو درآورد کوک و منو کشید تو بغلش
+از اینکه وارد زندگیم شدی خیلی خوشحالم نفسم
_منم همینطور عشقم شب به خیر
+شب به خیر بیبی دوست دارم
_من بیشتر
بعد لبامو بوسید و کم کم خواب رفتیم و این بود زندگی شیرین منو کوک و سوجین کوچولو
پایان❤️
کون منو پاره کردین بسکه گفتین بعدی بعدی منم تمومش کردم خخخخخ
شوخیدم بابا همتونو دوست دارم خب برین خونتون دیگه کیشدههههه
۲۰۷.۲k
۲۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.