وقت آن شد که دلم را بگذارم بروم

۷۰۷
وقت آن شد که دلم را بِگُذارم بروم
با تو او را تک و تنها بگذارم بروم

به کجا می‌شود از #معرکه‌_ی_عشق گریخت؟
گیرم امروز از اینجا بگذارم بروم


سرنوشت منِ مجنون هم از اول این بود
سر دیوانه به صحرا بگذارم بروم


با جنون قلم و لرزش دستم چه کنم؟
فرض کن روی دلم پا بگذارم بروم


سالها گوشه‌ی چشم تو بلا تکلیفم
یا بفرما نظری یا بگذارم، بروم


من تو را با خودِ زیبای تو در آینه‌ات
بهتر آنست که تنها بگذارم بروم


همه‌ی #سهم من از #عشق همین شد که گلی
گوشه‌ی خاطره‌ات جا بگذارم بروم..


#قاسم_صرافان
دیدگاه ها (۲)

۷۰۸ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشددر دام مانده باشد، صیّاد ...

۷۰۹همه موسم تفرّج به چمن روند و #صحراتو قدم به چشم من نِه، ب...

۷۰۶عقل بیهوده سر طرح معما داردبازی عشق مگر شاید و اما داردبا...

۷۰۵در باختن دل کم و بسیار کدام است در عشق طلبکار و بدهکار کد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط