پارت (۴) کسایی که ملکه رز دوستشون نداره(محل زندگی هیترا) ه:هیتر

ج:خب رسیدیم...
وای اینجا چرا اینقدر ساکت و سیاه سفیدِ؟!
چ:اینجا عین کابوسه!
ر:اصلا از اینحا خوشم نمیاد
جه:انگار رو اینجا گرد مرگ ریختن
ج:یعنی ما باید با اینا سر کله بزنیم؟!
ه:سلام به شهر ما خوش اومدین... اَه تو که ملکه جیسویی 
ج:سلام، ممنون، چرا از من بدت میاد؟!
ه:چون بدم میاد 
ج: خب چرا؟
ه: دلیلی نداره 
ج:چه جالب
ه:من نمیخوام با تو حرف بزنم اَه، سلام به شهر ما خوش اومدین(با جه میونگِ)
جه:سلام، ممنون، چرا از جیسو بدت میاد؟
ه:دلیلی نداره*داد*
جه:تو از همه ی ملکه و پادشاها بدت میاد؟!
ه:آره 
ج:پس میخوای ما مثل فرشته ی شب بمیریم نه؟!
ه:معلومه
ر:چه بی احساس و سرد
چ:چرا فقط از ملکه ها و پادشاها بدت میاد؟
ه:بازم دلیلی نداره 
ر:پس مرض داری؟!
ه:من مرض دارم یا شما که با این همراهین؟
ر:به تو ربطی داره؟
ه:آره به من ربط داره
ر:مگه مامانمونی؟!
ه:تو چه بی ادبی!
ر:میخوای با ادب باشم وقتی داری میگی میخوای دوستم خودکشی کنه؟
ه:....
ر:ببین اینطوری باید دهن کسایی که تحدید به خودکشی میکنن و بست
جه:آفرین 
چ:آفرین 
ج:پس دلیل ناراحتی مردم شمایین 
ه:مردم بخاطر فرشته ی شب ناراحتن 
ج:چرا؟!
ه:به تو چه؟!
جه:هوی با بزرگتر از خودت معدب باش!
ه:مگه میدونی چند سالمه؟
جه:از قدت معلومه
ه:چند؟!
جه:۱۷؟
ه:آره خیلی باهوشی 
ج:حالا میشه بهمون بگی فرشته ی شب کجاست؟
ه:باید برید پیونگتائک
ج:ممنون 
ه:تو لازم نکرده از من تشکر کنی
ج:باشه من به نظرت احترام میزارم
 *همه به پیونگتائک رفتن*