شوهر سخت گیر من پارت ۱۷
«شوهر سخت گیر من»
𝑷𝒂𝒓𝒕 ➊➐
ا.ت ویو:
خونه رسیدیم از ماشین پیاده شدم و به سمت داخل خونه حرکت کردم و داخل خونه شدم یه راس رفتم اتاقم و شونه رو برداشتم موهام یکم بهم ریخته بود شروع به اهسته اهسته شونه کردن موهام شدم که یه چیزی به ذهنم رسید
چرا رادیکا حالش اینقدر بد شد کسی که
ضعیف باشه که این همه حالش بد نمیشه
ولش افریته رو
کوک: عزیزم چیکار میکنی
ا.ت:هیچی
کوک: من میرم دوباره سرکارم
ا.ت: ولی من تنها میمونم نرو
کوک: باید برم
ا.ت: اصلا برو بابات که خونه نیس
مامانتم و رادیکا هم شب بیمارستانن
خدمتکارا هم که رفتن فقط گوانگ مونده با من برو که وقتی شب شد من بترسم بچتم سقطشه برو برو
کوک:باشه نمیرم عزیزم من
کوک رو شکمم دست گذاشت و حرف زد
کوک: عزیزم بابایی تو مامانتو تنها نمیزاره شما بهترین هدیه برای من هستین
من کوک رو بغل کردم
ا.ت: ممنونم کوک
کوک لباشو رو لبام گزاشتو منو بوسید
کوک: دوست دارم
ا.ت: ولی من دوست ندارم
کوک: چی
ا.ت: چون من عاشقتم
کوک: بیمزه
ا.ت: مگه مزمو چشیدی که میگی بیمزه
کوک: دقیقا برعکس مزتو چشیدم خیلی
خوشمزه یی میخام دوباره مزتو بچشم
ا.ت: با وجود این بچه نمیشه
کوک: حالا تا ۹ ماه صبر میکنم
ا.ت: خوبه
ا.ت: نهار و شامو تو درست کن
کوک: پس تو چی
ا.ت: واقعا که با وجود بچه
کوک: غذا که کاری نداره
ا.ت: خوب حالت تهوع میگیرم
کوک: اها
ا.ت: خنگول خان خودم بیا بغلم
ا.ت و کوک همو بغل کردن
______________________________
شب:
ا.ت: پس این نودل من کی اماده میشه
کوک:امادس تو دو تا بشقاب بردار
ا.ت: باشه
ا.ت دوتا بشقاب برداشت و کوک نودل رو اورد و تو بشقاب گذاشت ا.ت یه لقمه
گذاشت تو دهنش که اهش درومد
ا.ت: داغه داغه اب بده
کوک: بیا
ا. ت ابو خورد
کوک: چرا داغ میخوری
ا.ت ظاهرش که عالیه بزار فوتش کنم سرد شه
ا.ت: نودل رو فوت کرد یکم سرد شد و به لقمه تو دهنش گذاشت
ا.ت: چرا تند نیس
کوک: برات خوب نیست
ا.ت: زیادی این بارداری رو جدی گرفتی
کوک: نخیرم حالا بگو مزش چطوره
ا.ت: عالیه
کوک: ببین چه شوهر خوبی داری
ا.ت: شوهر من بهترین شوهر دنیا هس
کوک: ماییم دیگه
ا.ت: حالا لوس نشو
کوک:😂
راوری: چند روز گذشت رادیکا خوب شد ا.ت و جونگکوک هم خیلی باهم خوش بودند کوک هم به بچه وابسته شده بود و ا. ت خیلی به بچه وابسته نبود همین باعث میشد که رادیکا نقشه های بهتری بکشه و موفق بشه
______________________
★۱ماه بعد★
کوک: خوب عزیزم من.....
ادامه دارد......
شرط:
لایک: ۱۰۰
کامنت: اجباریه
#فیک_بی_تی_اس
#فیک
#فیک_جونگکوک
#سناریو
#اسمات
#وانشات
𝑷𝒂𝒓𝒕 ➊➐
ا.ت ویو:
خونه رسیدیم از ماشین پیاده شدم و به سمت داخل خونه حرکت کردم و داخل خونه شدم یه راس رفتم اتاقم و شونه رو برداشتم موهام یکم بهم ریخته بود شروع به اهسته اهسته شونه کردن موهام شدم که یه چیزی به ذهنم رسید
چرا رادیکا حالش اینقدر بد شد کسی که
ضعیف باشه که این همه حالش بد نمیشه
ولش افریته رو
کوک: عزیزم چیکار میکنی
ا.ت:هیچی
کوک: من میرم دوباره سرکارم
ا.ت: ولی من تنها میمونم نرو
کوک: باید برم
ا.ت: اصلا برو بابات که خونه نیس
مامانتم و رادیکا هم شب بیمارستانن
خدمتکارا هم که رفتن فقط گوانگ مونده با من برو که وقتی شب شد من بترسم بچتم سقطشه برو برو
کوک:باشه نمیرم عزیزم من
کوک رو شکمم دست گذاشت و حرف زد
کوک: عزیزم بابایی تو مامانتو تنها نمیزاره شما بهترین هدیه برای من هستین
من کوک رو بغل کردم
ا.ت: ممنونم کوک
کوک لباشو رو لبام گزاشتو منو بوسید
کوک: دوست دارم
ا.ت: ولی من دوست ندارم
کوک: چی
ا.ت: چون من عاشقتم
کوک: بیمزه
ا.ت: مگه مزمو چشیدی که میگی بیمزه
کوک: دقیقا برعکس مزتو چشیدم خیلی
خوشمزه یی میخام دوباره مزتو بچشم
ا.ت: با وجود این بچه نمیشه
کوک: حالا تا ۹ ماه صبر میکنم
ا.ت: خوبه
ا.ت: نهار و شامو تو درست کن
کوک: پس تو چی
ا.ت: واقعا که با وجود بچه
کوک: غذا که کاری نداره
ا.ت: خوب حالت تهوع میگیرم
کوک: اها
ا.ت: خنگول خان خودم بیا بغلم
ا.ت و کوک همو بغل کردن
______________________________
شب:
ا.ت: پس این نودل من کی اماده میشه
کوک:امادس تو دو تا بشقاب بردار
ا.ت: باشه
ا.ت دوتا بشقاب برداشت و کوک نودل رو اورد و تو بشقاب گذاشت ا.ت یه لقمه
گذاشت تو دهنش که اهش درومد
ا.ت: داغه داغه اب بده
کوک: بیا
ا. ت ابو خورد
کوک: چرا داغ میخوری
ا.ت ظاهرش که عالیه بزار فوتش کنم سرد شه
ا.ت: نودل رو فوت کرد یکم سرد شد و به لقمه تو دهنش گذاشت
ا.ت: چرا تند نیس
کوک: برات خوب نیست
ا.ت: زیادی این بارداری رو جدی گرفتی
کوک: نخیرم حالا بگو مزش چطوره
ا.ت: عالیه
کوک: ببین چه شوهر خوبی داری
ا.ت: شوهر من بهترین شوهر دنیا هس
کوک: ماییم دیگه
ا.ت: حالا لوس نشو
کوک:😂
راوری: چند روز گذشت رادیکا خوب شد ا.ت و جونگکوک هم خیلی باهم خوش بودند کوک هم به بچه وابسته شده بود و ا. ت خیلی به بچه وابسته نبود همین باعث میشد که رادیکا نقشه های بهتری بکشه و موفق بشه
______________________
★۱ماه بعد★
کوک: خوب عزیزم من.....
ادامه دارد......
شرط:
لایک: ۱۰۰
کامنت: اجباریه
#فیک_بی_تی_اس
#فیک
#فیک_جونگکوک
#سناریو
#اسمات
#وانشات
۶۶.۰k
۲۷ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.