پارت ۹ fake love
پارت ۹ fake love
ویو ا/ت
دیدم جیمین اوپا جلوم زانو زد و شروع کرد به حرف زدن
جیمین: احساس می کنم زندگیم از روزی شروع شده که تو رو دیدم تو مثل یه رویایی رویایی که هر شب به امید دیدنش میخوابم و به امید دیدن دوباره از خواب بیدار میشم میدونی این روزا احساس میکنم که چیزیم کمه! فکر کردم دیدم این روزها خیلی چیزها دست من نیست
مثلا دستات... من...من دوست دارم ا/ت من عاشقم
ا/ت تو شک بود نمیدونست چی بگه که یهو بغض کرد و به جیمین نگاه کرد همین که خواست چیزی بگه جیمین پاشد و دستاشو دور صورت ا/ت گذاشت و با نگرانی گفت
جیمین: ا/ت! دختر چرا بغض کردییییی؟؟؟؟ ببین گوه خوردم جنی گفت برو بهش اینجوری بگو من چیزی نمیدونم به خدا جنی گفت توروقدا ببخشید گوه خوردم
ا/ت یهو بغضش ترکید و زد زیر گریه برگشت طرف بچه ها و گفت
ا/ت: جنی میدونی فکر کرده بودم به خاطر من اسیب میبینی چقدر ناراحتم کرد؟ حالا اینم از تو منم احساسات دارم میفهمی؟ منم آدمم چرا دوست دارین با احساسات من بازی کنین؟ من همیشه روی خندونم رو به همه نشون میدم ولی کسی نمیدونه پشت اون خنده ام چی میگذره اون همه اتفاق افتاد یکی تون گفت این نرمال نیست؟ چرا اینجوری میکنین ها؟ منم آدمم دوست دارم گریه کنم دوست دارم داد بزنم منم دوست دارم درد هامو بروز بدم(گریه شدیددددد)
جنی: ا/ت! دختر فقط یه شوخی کوچیک بود من فکر کردم اون اتفاق ها از یادت رفته! برا خندوندنت این کارو کردیم
جنی خواست بره ا/ت رو بغل کنه که ا/ت مثل موشک از اتاق زد بیرون کوک هم پشت سرش
تهیونگ: جنی! جیمین! دارم براتون شما از وضع روحی اون خبر ندارین؟ این چه کاریه؟ خدارو شکر کمپ رو کرایه کردم وگرنه آبرو مون میرفت
جنی: تهیونگا فقط یه شوخی کوچیک بود دیگه(بغض)
تهیونگ: دعا کنین کوک بره ا/ت رو بیاره وگرنه پوست هردوتون رو با نظم میکنم میزارم کف دستتون
ویو کوک
ا/ت داشت میرفت سمت ماشینش رفت سوار شد منم ماشین رو برداشتم سوار شدم از پشتش رفتم با سرعت میروند بعد چند دقیقه رسیدیم به یه جنگل خیلی خوشگل بود وسطش یه خونه ویلایی کوچیک بود( عکسشو میزارم) ا/ت رفت توش منم خواستم برم که صدای جیغ ا/ت رو شنیدم
ا/ت: بفهمیننننن منم آدممممم منم احساسات دارمممممم میخوام گریه کنمممم داد بزنمممممممم میخوام آزاد باشمممممم
کوک رفت تو که دید ا/ت یه چاقو تو دستش گرفته و میخواست رگشو ببره که یهو کوک رفت ا/ت رو بگیره ولی وقتی جلوش رو گرفت یهو......
جررررررر 🤣 فشار بخورین😈😂 شرط پارت بعدی35 لایک 30 کامنت آها راستی کامنت های ( بعدییییییی) و ( عالی بوددددددد) رو حساب نمیکنم😈😂 دیگه از مد افتاده خوبشو بزارین😂
ویو ا/ت
دیدم جیمین اوپا جلوم زانو زد و شروع کرد به حرف زدن
جیمین: احساس می کنم زندگیم از روزی شروع شده که تو رو دیدم تو مثل یه رویایی رویایی که هر شب به امید دیدنش میخوابم و به امید دیدن دوباره از خواب بیدار میشم میدونی این روزا احساس میکنم که چیزیم کمه! فکر کردم دیدم این روزها خیلی چیزها دست من نیست
مثلا دستات... من...من دوست دارم ا/ت من عاشقم
ا/ت تو شک بود نمیدونست چی بگه که یهو بغض کرد و به جیمین نگاه کرد همین که خواست چیزی بگه جیمین پاشد و دستاشو دور صورت ا/ت گذاشت و با نگرانی گفت
جیمین: ا/ت! دختر چرا بغض کردییییی؟؟؟؟ ببین گوه خوردم جنی گفت برو بهش اینجوری بگو من چیزی نمیدونم به خدا جنی گفت توروقدا ببخشید گوه خوردم
ا/ت یهو بغضش ترکید و زد زیر گریه برگشت طرف بچه ها و گفت
ا/ت: جنی میدونی فکر کرده بودم به خاطر من اسیب میبینی چقدر ناراحتم کرد؟ حالا اینم از تو منم احساسات دارم میفهمی؟ منم آدمم چرا دوست دارین با احساسات من بازی کنین؟ من همیشه روی خندونم رو به همه نشون میدم ولی کسی نمیدونه پشت اون خنده ام چی میگذره اون همه اتفاق افتاد یکی تون گفت این نرمال نیست؟ چرا اینجوری میکنین ها؟ منم آدمم دوست دارم گریه کنم دوست دارم داد بزنم منم دوست دارم درد هامو بروز بدم(گریه شدیددددد)
جنی: ا/ت! دختر فقط یه شوخی کوچیک بود من فکر کردم اون اتفاق ها از یادت رفته! برا خندوندنت این کارو کردیم
جنی خواست بره ا/ت رو بغل کنه که ا/ت مثل موشک از اتاق زد بیرون کوک هم پشت سرش
تهیونگ: جنی! جیمین! دارم براتون شما از وضع روحی اون خبر ندارین؟ این چه کاریه؟ خدارو شکر کمپ رو کرایه کردم وگرنه آبرو مون میرفت
جنی: تهیونگا فقط یه شوخی کوچیک بود دیگه(بغض)
تهیونگ: دعا کنین کوک بره ا/ت رو بیاره وگرنه پوست هردوتون رو با نظم میکنم میزارم کف دستتون
ویو کوک
ا/ت داشت میرفت سمت ماشینش رفت سوار شد منم ماشین رو برداشتم سوار شدم از پشتش رفتم با سرعت میروند بعد چند دقیقه رسیدیم به یه جنگل خیلی خوشگل بود وسطش یه خونه ویلایی کوچیک بود( عکسشو میزارم) ا/ت رفت توش منم خواستم برم که صدای جیغ ا/ت رو شنیدم
ا/ت: بفهمیننننن منم آدممممم منم احساسات دارمممممم میخوام گریه کنمممم داد بزنمممممممم میخوام آزاد باشمممممم
کوک رفت تو که دید ا/ت یه چاقو تو دستش گرفته و میخواست رگشو ببره که یهو کوک رفت ا/ت رو بگیره ولی وقتی جلوش رو گرفت یهو......
جررررررر 🤣 فشار بخورین😈😂 شرط پارت بعدی35 لایک 30 کامنت آها راستی کامنت های ( بعدییییییی) و ( عالی بوددددددد) رو حساب نمیکنم😈😂 دیگه از مد افتاده خوبشو بزارین😂
۴۷.۳k
۱۸ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.