فیک عشق فراموش شده
جئون هانا دختر 19ساله ای که خانوادش مافیان و اون عاشق شغله پدرشه یه دختر تامبوی دارک و خفنه مادر و یکی از برادراش و دشمنای باباش وقتی هانا 13 کشتن پدر و ودر بزرگ هانا برای اینکه اتفاقی براش نیفته فرستادنش امریکا
هانا ویو
صبح با الارم گوشیم بیدار شدم باید میرفتیم بلیط بگیرم امشب با یونا(بهترین دوستش) میخوایم برگردیم کره ولی به خانواده هامون نگفتیم رفتم یه دوش 30دقیقه ای گرفتم اومدم لباس پوشیدم چون موهام کوتاه بود سریع خشکشون کردم صبحونه نمیخورم یه قهوه خوردم رفتم سوار ماشین شدم رفتم دنبال یونا دم در خونش زنگ زدم بهش
هانا: دم درخونتم زود بیا
یونا: صبح توهم بخیر منم خوبم تو خوبی
هانا: زودباشش
یونا: باشه اومدم
یونا اومد باهم رفتیم دانشگاه که پرونده هامون رو بگیریم و بابچه هاهم خدافظی کردیم
ایند: خدایا هانا داره میره دیگه کی این پسرارو ادب کنه🥲
لارا: ارع راس میگی
إما: دلمون خیلی براتون تنگ میشه😭
هانا: میدونید که از گریه متنفرم پس گریه نکنید
یونا: ایی منم دلم براتون تنگ میشه
ویوهانا
بعداز خدافظی بادخترا رفتیم بلیط گرفتیم یکم چرخیدیم بعد من یکی از معروفترین تیک تاکرهای جهان بودم یه چالش داشتم رفتیم تویه پارک اونجا ضبطش کردم بعد یونارو رسوندم خونش تا وسایلش رو جمع کنه خودمم رفتم خونه تا وسایلم رو جمع کنم
ویو یونا
امروز بعد مدرسه باهانا رفتیم بلیط بگیریم بعد رفتیم یکم گشتیم هانا خیلی معروف بود جوری که باماسک بیشتر وقتا باید میومد بیرون یه چالش باهم ضبط کردیم بعدمنو رسوند خودش رفت پروازمون ساعت 5بودالان ساعت3ونیم بود وسایلمو جمع کردم غذا خوردم منتظر هانا شدم
هانا ویو
وسایلم رو جمع کردم غذاخوردم ساعت 4ونیم بود رفتم دنبال یونا باهم رفتیم فرودگاه بعد چند دقیقه اسم پرواز ماروگبتن سوارشدیم من همونجا گرفتم خوابیدم
یونا ویو
سوار هواپیما شدیم هانا خوابیداون تو لایو به طرفداراش گفته بود میخواد برگده امشب حتما طرفداراش فردا میان فرودگاه منم خوابیدم
هانا ویو
صیح باصدای یونا از خواب بیدارشدم گفت رسیدیم وسایلمون رو برداشتیم اومدیم بیرون ولی باچیزی کت دیدم پشمام ریخت
اسلاید 1مدل موهای هانا
اسلاید2لباس هانا برای فرودگاه
هانا ویو
صبح با الارم گوشیم بیدار شدم باید میرفتیم بلیط بگیرم امشب با یونا(بهترین دوستش) میخوایم برگردیم کره ولی به خانواده هامون نگفتیم رفتم یه دوش 30دقیقه ای گرفتم اومدم لباس پوشیدم چون موهام کوتاه بود سریع خشکشون کردم صبحونه نمیخورم یه قهوه خوردم رفتم سوار ماشین شدم رفتم دنبال یونا دم در خونش زنگ زدم بهش
هانا: دم درخونتم زود بیا
یونا: صبح توهم بخیر منم خوبم تو خوبی
هانا: زودباشش
یونا: باشه اومدم
یونا اومد باهم رفتیم دانشگاه که پرونده هامون رو بگیریم و بابچه هاهم خدافظی کردیم
ایند: خدایا هانا داره میره دیگه کی این پسرارو ادب کنه🥲
لارا: ارع راس میگی
إما: دلمون خیلی براتون تنگ میشه😭
هانا: میدونید که از گریه متنفرم پس گریه نکنید
یونا: ایی منم دلم براتون تنگ میشه
ویوهانا
بعداز خدافظی بادخترا رفتیم بلیط گرفتیم یکم چرخیدیم بعد من یکی از معروفترین تیک تاکرهای جهان بودم یه چالش داشتم رفتیم تویه پارک اونجا ضبطش کردم بعد یونارو رسوندم خونش تا وسایلش رو جمع کنه خودمم رفتم خونه تا وسایلم رو جمع کنم
ویو یونا
امروز بعد مدرسه باهانا رفتیم بلیط بگیریم بعد رفتیم یکم گشتیم هانا خیلی معروف بود جوری که باماسک بیشتر وقتا باید میومد بیرون یه چالش باهم ضبط کردیم بعدمنو رسوند خودش رفت پروازمون ساعت 5بودالان ساعت3ونیم بود وسایلمو جمع کردم غذا خوردم منتظر هانا شدم
هانا ویو
وسایلم رو جمع کردم غذاخوردم ساعت 4ونیم بود رفتم دنبال یونا باهم رفتیم فرودگاه بعد چند دقیقه اسم پرواز ماروگبتن سوارشدیم من همونجا گرفتم خوابیدم
یونا ویو
سوار هواپیما شدیم هانا خوابیداون تو لایو به طرفداراش گفته بود میخواد برگده امشب حتما طرفداراش فردا میان فرودگاه منم خوابیدم
هانا ویو
صیح باصدای یونا از خواب بیدارشدم گفت رسیدیم وسایلمون رو برداشتیم اومدیم بیرون ولی باچیزی کت دیدم پشمام ریخت
اسلاید 1مدل موهای هانا
اسلاید2لباس هانا برای فرودگاه
۳۵.۱k
۱۳ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.