قلب سیاه(تک پارتی درخواستی)
_از دفترم خارج شدم همش روی اعصابم میرفتن !
من اونو میکشم که خودش باشه چه خواهرش... رسیدم عمارت در زیر زمین رو باز کردم و لامپ رو زدم
کوک:ات کوکی اومده
+با صداش بدن بی جونمو تکون دادم روی زانوهام نشستم و پاشو گرفتم
ات:جونگکوک شی خواهش میکنم التماست میکنم ولم کن من نمیدونم برادرم کجاست*گریه*
کوک:عا نشد دیگه امروز تولدته....برات گردنبندی که دوست داشتی رو گرفتم میخواستم کیک هم بگیرم ولی برای کوچولو خوب نیست
ات:جونگکوک....خواهش میکنم التماست میکنم...مادرم پیره باید برم پیشش بزار برم*گریه شدید*
کوک:خفه شو*داد* وقتی بهت میگم نه یعنی نه میفهمی ؟*عربدهههه*
راوی: موهای دخترو توی مچش پیچید و نزدیک دیوار برد....یبار زد...دو بار زد....به سومی که رسید خسته شد و ولش کرد...صداش قطع شده بود!
به دیوار نگاه کرد خونی بود! رد خون رو زد و به سر خونی دختر رسید پاهاش شل شد و افتاد زمین.. همش با خودش میگفت"نه نه نباید اینطوری میشد من...من چیکار کردم؟" جسم بی جون دختر و توی بغلش کشید
کوک:نباید بمیری ات فهمیدی کوکی معذرت میخواد لطفا
سریع بغلش کرد و به بیمارستان برد بعد چند ساعت دکتر از اتاق خارج شد همونطور که دستکش های خونیشو در می آورد به پسر نگاه کرد
کوک:ح....حالش چطوره؟
دکتر:تونستیم دوتاشون رو نجات بدیم اما
کوک:اما چی؟
دکتر:سرشون ترک برداشته و دیگه نباید تحت فشار عصبی باشن وگرنه با کما میرن(عمم بچگی اینطوری شده بود🥲هنوزم علائمش هست) باید خیلی حواستون بهش باشه عصبی نشه ناراحت نشه و زیاد یه مطلبی رو نگه
کوک:.ت...ترک خورده؟
دکتر:بله
کوک:م...میتونم ببینمش؟
دکتر:بله بفرمایید
................................................................
_جسم ظریفشو روی تخت دیدم خودمم نمیدونم چرا اینکارو کردم دستشو گرفتم و بوسیدم سرش سمت من چرخید و سوالی نگام کرد
ات:ببخشید شما؟
کوک:ک....کوکی تو نمیشناسی؟*بغض*
ات:ام نه میشه دستمو ول کنید؟
.................................................................
+با عجله وارد مطب شدم پوف باز دیر کردم چقدر شلوغه روی صندلی نشستم کنارم یه مرد خوش هیکل بود
ات:ببخشید آقا شما نفر چندمین؟
کوک:۱۱
ات:هوف میشه نوبتتون رو بدید به من؟
کوک:اون بیرون چیز خواستی نیس
ات:کاش اینجوری بود اما دخترم خونس
منشی:نفر ۱۱ آقای جئون بفرمایید داخل
کوک:*دستت و گرفت* پاشو بریم عزیزم...نوبت ماست:)
◦•●◉✿ the end ✿◉●•◦
من اونو میکشم که خودش باشه چه خواهرش... رسیدم عمارت در زیر زمین رو باز کردم و لامپ رو زدم
کوک:ات کوکی اومده
+با صداش بدن بی جونمو تکون دادم روی زانوهام نشستم و پاشو گرفتم
ات:جونگکوک شی خواهش میکنم التماست میکنم ولم کن من نمیدونم برادرم کجاست*گریه*
کوک:عا نشد دیگه امروز تولدته....برات گردنبندی که دوست داشتی رو گرفتم میخواستم کیک هم بگیرم ولی برای کوچولو خوب نیست
ات:جونگکوک....خواهش میکنم التماست میکنم...مادرم پیره باید برم پیشش بزار برم*گریه شدید*
کوک:خفه شو*داد* وقتی بهت میگم نه یعنی نه میفهمی ؟*عربدهههه*
راوی: موهای دخترو توی مچش پیچید و نزدیک دیوار برد....یبار زد...دو بار زد....به سومی که رسید خسته شد و ولش کرد...صداش قطع شده بود!
به دیوار نگاه کرد خونی بود! رد خون رو زد و به سر خونی دختر رسید پاهاش شل شد و افتاد زمین.. همش با خودش میگفت"نه نه نباید اینطوری میشد من...من چیکار کردم؟" جسم بی جون دختر و توی بغلش کشید
کوک:نباید بمیری ات فهمیدی کوکی معذرت میخواد لطفا
سریع بغلش کرد و به بیمارستان برد بعد چند ساعت دکتر از اتاق خارج شد همونطور که دستکش های خونیشو در می آورد به پسر نگاه کرد
کوک:ح....حالش چطوره؟
دکتر:تونستیم دوتاشون رو نجات بدیم اما
کوک:اما چی؟
دکتر:سرشون ترک برداشته و دیگه نباید تحت فشار عصبی باشن وگرنه با کما میرن(عمم بچگی اینطوری شده بود🥲هنوزم علائمش هست) باید خیلی حواستون بهش باشه عصبی نشه ناراحت نشه و زیاد یه مطلبی رو نگه
کوک:.ت...ترک خورده؟
دکتر:بله
کوک:م...میتونم ببینمش؟
دکتر:بله بفرمایید
................................................................
_جسم ظریفشو روی تخت دیدم خودمم نمیدونم چرا اینکارو کردم دستشو گرفتم و بوسیدم سرش سمت من چرخید و سوالی نگام کرد
ات:ببخشید شما؟
کوک:ک....کوکی تو نمیشناسی؟*بغض*
ات:ام نه میشه دستمو ول کنید؟
.................................................................
+با عجله وارد مطب شدم پوف باز دیر کردم چقدر شلوغه روی صندلی نشستم کنارم یه مرد خوش هیکل بود
ات:ببخشید آقا شما نفر چندمین؟
کوک:۱۱
ات:هوف میشه نوبتتون رو بدید به من؟
کوک:اون بیرون چیز خواستی نیس
ات:کاش اینجوری بود اما دخترم خونس
منشی:نفر ۱۱ آقای جئون بفرمایید داخل
کوک:*دستت و گرفت* پاشو بریم عزیزم...نوبت ماست:)
◦•●◉✿ the end ✿◉●•◦
۸۱.۹k
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.