تو به یاد میاری؟ (قسمت پنجم)
تو به یاد میاری؟ (قسمت پنجم)
¶شین هه¶
تمام زندگیه من غرق رازه راز های پنهان من نمیدونم بابام از چی میترسه نمیدونم ولی فقط میدونم که یه دروغ یا بیشتر توی زندگیه منه اما من اول باید بدونم این که شبیه منه کیه چون منو خیلی گیج میکنه و چیزی که همیشه توی وجود من هست اینه که تا یه رازو نفهمم ول کنش نشم......
«کیم هی سان»
نمیدونم چه اتفاقی افتاده ولی سه روزه که اون دختری که شبیه کوچیکیای دخترمه غیبش زده دیروز رفتم پیش صاحب مغازه و گفتم که چرا اون خانم دیگه اینجا نمیبینمش صاحب مغازه هم گفت اون دیگه اینجا کار نمیکنه گفت اون رفته برای همیشه
نا امیدم شاید دیگه هیچ وقت نتونم پیداش کنم اما من مطمئنم که دختره منه چون یه بار دیدم همسر سابقم توی همون مغازه اومد....
¶شین هه¶
تنها کار همینه همینه که... برم و با اون کسی که شبیه منه ملاقات کنم...
یک روز بعد :
ش ه:ببخشید ولی میشه من با بازیگر لی شین هوا ملاقات کنم
.. :شما؟
ش ه:یه آشنا
.. :لطفا معرفی کنید!!!!
¶شین هه¶
اطمینان ندارم منو بشناسه شایدم بشناسه ولی تنها راه اینه که خودمو معرفی کنم شاید منو راه بده برم داخل شایدم نه فعلا تنها راه اینه که خودمو معرفی کنم هزارانتا شاید توی ذهنم هست ولی جواب ندارن شاید جواب تمام شاید هام اینجا باشه...
شین هه و......
.. :قصد ندارید خودتون رو معرفی کنید؟
ش ه: پارک شین هه هستم.
.. :منتظر باشید بهتون خبر میدم.
~شین هوا ~
تمام لحظات کودکیمو یادمه تمام لحظاتی که با خواهرم خوش میگذروندم درسته دیر شده ولی باید پیداش کنم باید برمو پیداش کنم قطعا اگه عمل زیبایی نکرده باشه الان شبیه منه چون منم هیچ عملی نکردم ....پس
¶شین هه¶
تمام زندگیه من غرق رازه راز های پنهان من نمیدونم بابام از چی میترسه نمیدونم ولی فقط میدونم که یه دروغ یا بیشتر توی زندگیه منه اما من اول باید بدونم این که شبیه منه کیه چون منو خیلی گیج میکنه و چیزی که همیشه توی وجود من هست اینه که تا یه رازو نفهمم ول کنش نشم......
«کیم هی سان»
نمیدونم چه اتفاقی افتاده ولی سه روزه که اون دختری که شبیه کوچیکیای دخترمه غیبش زده دیروز رفتم پیش صاحب مغازه و گفتم که چرا اون خانم دیگه اینجا نمیبینمش صاحب مغازه هم گفت اون دیگه اینجا کار نمیکنه گفت اون رفته برای همیشه
نا امیدم شاید دیگه هیچ وقت نتونم پیداش کنم اما من مطمئنم که دختره منه چون یه بار دیدم همسر سابقم توی همون مغازه اومد....
¶شین هه¶
تنها کار همینه همینه که... برم و با اون کسی که شبیه منه ملاقات کنم...
یک روز بعد :
ش ه:ببخشید ولی میشه من با بازیگر لی شین هوا ملاقات کنم
.. :شما؟
ش ه:یه آشنا
.. :لطفا معرفی کنید!!!!
¶شین هه¶
اطمینان ندارم منو بشناسه شایدم بشناسه ولی تنها راه اینه که خودمو معرفی کنم شاید منو راه بده برم داخل شایدم نه فعلا تنها راه اینه که خودمو معرفی کنم هزارانتا شاید توی ذهنم هست ولی جواب ندارن شاید جواب تمام شاید هام اینجا باشه...
شین هه و......
.. :قصد ندارید خودتون رو معرفی کنید؟
ش ه: پارک شین هه هستم.
.. :منتظر باشید بهتون خبر میدم.
~شین هوا ~
تمام لحظات کودکیمو یادمه تمام لحظاتی که با خواهرم خوش میگذروندم درسته دیر شده ولی باید پیداش کنم باید برمو پیداش کنم قطعا اگه عمل زیبایی نکرده باشه الان شبیه منه چون منم هیچ عملی نکردم ....پس
۸.۸k
۲۹ فروردین ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.