عشق یا نفرت؟(p12)
پارت ۱۲
————————————
رفتم طبقه بالا که وسایلم رو جمع کنم که گوشیم زنگ خورد
+الو؟
مدیر:سلام من مدیر دانشگاه هستم میخواستم بگم که (بچه رشته ا/ت وجنی رو به جواهر سازی تغییر میدم) ما برای دانشگاهمون فرم تهیه کردیم میدونیم که دانشگاه ها لباس فرم ندارن ولی ما برای اینکه جلو لباس های نامناسب رو بگیریم لباس فرم تهیه کردیم روز اول دانشگاه با لباس خودتون بیاید ما بهتون لباس فرم میدیم و از روز دوم با لباس فرم بیاید
+اهان بله چشم
تلفن رو قطع کردم این دیگه چی بود؟ وا بزار برم به جنی هم بگم
+جنی شنیدی…..(جنی حرفش رو قطع کرد)
*خوبه که لباس فرم دارن ولی نمی دونم چرا استرس دارم
+نبابا استرس نداشته باش عه راستی یادم رفت وسایلم رو جمع کنم
رفتم بالا تمام وسایلم رو جمع کردم همرو گذاشتم توی ماشین رسیدم خونه همهی وسایل رو بردم توی خونه و همونجا روی صندلی ولو شدم که خوابم برد
دینگ دینگ(مثلا صدای زنگ خونس)
+ایششش این دیگه کیه
+بله اومدم
در رو باز کردم که……
————————————
رفتم طبقه بالا که وسایلم رو جمع کنم که گوشیم زنگ خورد
+الو؟
مدیر:سلام من مدیر دانشگاه هستم میخواستم بگم که (بچه رشته ا/ت وجنی رو به جواهر سازی تغییر میدم) ما برای دانشگاهمون فرم تهیه کردیم میدونیم که دانشگاه ها لباس فرم ندارن ولی ما برای اینکه جلو لباس های نامناسب رو بگیریم لباس فرم تهیه کردیم روز اول دانشگاه با لباس خودتون بیاید ما بهتون لباس فرم میدیم و از روز دوم با لباس فرم بیاید
+اهان بله چشم
تلفن رو قطع کردم این دیگه چی بود؟ وا بزار برم به جنی هم بگم
+جنی شنیدی…..(جنی حرفش رو قطع کرد)
*خوبه که لباس فرم دارن ولی نمی دونم چرا استرس دارم
+نبابا استرس نداشته باش عه راستی یادم رفت وسایلم رو جمع کنم
رفتم بالا تمام وسایلم رو جمع کردم همرو گذاشتم توی ماشین رسیدم خونه همهی وسایل رو بردم توی خونه و همونجا روی صندلی ولو شدم که خوابم برد
دینگ دینگ(مثلا صدای زنگ خونس)
+ایششش این دیگه کیه
+بله اومدم
در رو باز کردم که……
۳.۹k
۲۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.