رمان حامیم
رمان حامیم
پارت1
حامیم: مامان امشب بچه هارو دعوت کنم بیان شام؟
لیلا: اره حتما همه رو دعوت کن.
حامیم؛: تو گروه دوستان زدم امشب همه شام خونه ما دعوتید.
علیرضا: الو حامیم به خاله لیلا بگو قرمه سبزی بپزه.
حامیم: باشه بهش میگم.
مکان و ساعت: ساعت 9شب خونه حامیم
فرید: حامیم چرا با باران رل نمیشی؟
حامیم: فرید زشته عه.
علیرضا: اره حامیم خیلی به هم میاین.
باران: حامیم اینجا چخبره؟
حامیم: ام هیچی دارن شوخی میکنن.
باران: حامیم بیا تو بالکن لطفا.
حامیم: باشه تو برو من میام.
این داستان ادامه دارد.
پارت1
حامیم: مامان امشب بچه هارو دعوت کنم بیان شام؟
لیلا: اره حتما همه رو دعوت کن.
حامیم؛: تو گروه دوستان زدم امشب همه شام خونه ما دعوتید.
علیرضا: الو حامیم به خاله لیلا بگو قرمه سبزی بپزه.
حامیم: باشه بهش میگم.
مکان و ساعت: ساعت 9شب خونه حامیم
فرید: حامیم چرا با باران رل نمیشی؟
حامیم: فرید زشته عه.
علیرضا: اره حامیم خیلی به هم میاین.
باران: حامیم اینجا چخبره؟
حامیم: ام هیچی دارن شوخی میکنن.
باران: حامیم بیا تو بالکن لطفا.
حامیم: باشه تو برو من میام.
این داستان ادامه دارد.
۲.۶k
۲۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.