~~~خانواده مخفی جئون(همسر مخفی)~~~
پارت : ۱1
در سمت مو باز کرد و اشاره کرد پیاده شم
بی حرف پیاده شدم
باهم به داخل محضر رفتیم
رو بهش گفتم
+شناسنامه هامون !!
_همش همراهمه
+تو مدارک منو چجوری..
_بس کن ا.ت ؛ الان جاش نیست
اشاره کرد رو صندلی بشینم
اشک تو چشمام جمع شد
الان پدرم باید همراهیم میکرد ولی عقد به صورت ساده قرار بود انجام بشه
به جایگاه رفتیم و دست های همو گرفتیم
جونگکوک سوگند شو یاد کرد :
_سوگند یاد میکنم که همسرم کیم ا.ت را خوشبخت کرده و آرامش را در کنارش داشته و فقط مرگ مارا از هم جدا میکند .!
نگاهش کردم
+من...من کیم ا.ت جئون جونگکوک را...
منتظر نگاهم کرد ؛ ادامه دادم
به عنوان همسرم انتخاب کرده و به او وفادار خواهم بود !!
و عقد دائمی خونده شد
به بیرون نگاه کردم
_اینم از غذا مون !!
+میشه زودتر بریم ؛ سیوان تنهاست
ابرو بالا انداخت و رک گفت
_ نه !
متعجب نگاهش کردم
_شناسنامه ها رو درست نکردیم هنوز !!
+ولی من خستم !!
_منم خستهم ا.ت اما بعد ناهار میریم ثبت احوال بعدشم خونه .
دست هاشو به هم کوبید و گفت
_غذا سرد بشه بی مزه میشه ؛ بخور !
در سمت مو باز کرد و اشاره کرد پیاده شم
بی حرف پیاده شدم
باهم به داخل محضر رفتیم
رو بهش گفتم
+شناسنامه هامون !!
_همش همراهمه
+تو مدارک منو چجوری..
_بس کن ا.ت ؛ الان جاش نیست
اشاره کرد رو صندلی بشینم
اشک تو چشمام جمع شد
الان پدرم باید همراهیم میکرد ولی عقد به صورت ساده قرار بود انجام بشه
به جایگاه رفتیم و دست های همو گرفتیم
جونگکوک سوگند شو یاد کرد :
_سوگند یاد میکنم که همسرم کیم ا.ت را خوشبخت کرده و آرامش را در کنارش داشته و فقط مرگ مارا از هم جدا میکند .!
نگاهش کردم
+من...من کیم ا.ت جئون جونگکوک را...
منتظر نگاهم کرد ؛ ادامه دادم
به عنوان همسرم انتخاب کرده و به او وفادار خواهم بود !!
و عقد دائمی خونده شد
به بیرون نگاه کردم
_اینم از غذا مون !!
+میشه زودتر بریم ؛ سیوان تنهاست
ابرو بالا انداخت و رک گفت
_ نه !
متعجب نگاهش کردم
_شناسنامه ها رو درست نکردیم هنوز !!
+ولی من خستم !!
_منم خستهم ا.ت اما بعد ناهار میریم ثبت احوال بعدشم خونه .
دست هاشو به هم کوبید و گفت
_غذا سرد بشه بی مزه میشه ؛ بخور !
۱.۷k
۱۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.