p.t 6 ( دیوانه وار دوست دارم )
_ عا بریم پسرا منتظرن ها
نامی_ بریم سوار ماشین شدیم وارد فرود گاه شدیم پسرارو دیدیم و سوار هواپیما شدیم برا اینکه اذیت نشیم یه هواپیمای خصوصی گرفتیم
دو ساعت بعد *
جین _ اروم نامی تکون دادم که بیدار شع ولی بیدار نمیشد یهو دیدم پسرا هم انگار بی هوش شدن ابمیورو بو کردم بوی خاصی داشت یهو دست مالی روی صورتم قرار گرفت و تاریکی
_ از خاب بیدار شدم دست پام و دهنم بستع بود نگاهی به اطرافم کردم نامی پسرا رو کنارم دیدم یکم به خودم تکون دادم که یهو یه دختر به لباسای باز اومد تو
دخترع _ عا سلام کوچولو از خاب بیدار شدی دهنشو باز کنید
_ با سدای گلولع پسرا هم از خاب پریدن
دخترع _ عاها اقای کیم مگ نگفتم که اگ ولش نکنی میکشمش ببریدش جوری بکنیدش بعد بکشیدش که اقای کیم دگ جرعت نکنع عاشق بشع
نامی _ بس کون تو اسم خودتو ارمی میزاری تو اصلا انسانی
دخترع_ نه فقد شیش سالع عاشقم او وخ این هرزع یه یه سال منیجرتون شدع انقد دوسش دارین
_ نامی تروخدا کمک ایی دستم نامی
۱۰ سال بعد *
دیگ از اون به بعد نامی ندیدم اون روز انقد منو زدن که استو خون بام از شیش جا شکستع بود ۱۰ سال گذشته
و امروز اخرین فن سین پسراس من اون موقع تو امریکا انداخت زنداد به جرم کشتن یه زن بار دار ۱۰ سال حبس برام بریدن و امروز داشتم بر میگشتم کرع ساعت ۸ فن ساین بود پس اماده شدم و رفتم اون جا نوبت من بود رفتم سمت شوگا که اولین نفر بود سرشو بالا اورد و یهو لب خندش محو شد بلند شد محکم بغلم کرد
محافظ _ اقا لطفا چیکار میکنید اقا
شوگا _ نام جون پسراااا ۱/ت رو پیدا کردم دیدم نامجون قدرت راه رفتن ندارع ارمیا خم دارن گریه میکنن و خوش حالن
_ با دو رفتم سمت نامی محکم بغلش کردم بویی که تمام این ده سال منتظرش بودم با تمام سلولای بدنم حس کردن که یهو لیز خورد رو زمبن شروع به گریع کردن کرد
نامی_ بریم سوار ماشین شدیم وارد فرود گاه شدیم پسرارو دیدیم و سوار هواپیما شدیم برا اینکه اذیت نشیم یه هواپیمای خصوصی گرفتیم
دو ساعت بعد *
جین _ اروم نامی تکون دادم که بیدار شع ولی بیدار نمیشد یهو دیدم پسرا هم انگار بی هوش شدن ابمیورو بو کردم بوی خاصی داشت یهو دست مالی روی صورتم قرار گرفت و تاریکی
_ از خاب بیدار شدم دست پام و دهنم بستع بود نگاهی به اطرافم کردم نامی پسرا رو کنارم دیدم یکم به خودم تکون دادم که یهو یه دختر به لباسای باز اومد تو
دخترع _ عا سلام کوچولو از خاب بیدار شدی دهنشو باز کنید
_ با سدای گلولع پسرا هم از خاب پریدن
دخترع _ عاها اقای کیم مگ نگفتم که اگ ولش نکنی میکشمش ببریدش جوری بکنیدش بعد بکشیدش که اقای کیم دگ جرعت نکنع عاشق بشع
نامی _ بس کون تو اسم خودتو ارمی میزاری تو اصلا انسانی
دخترع_ نه فقد شیش سالع عاشقم او وخ این هرزع یه یه سال منیجرتون شدع انقد دوسش دارین
_ نامی تروخدا کمک ایی دستم نامی
۱۰ سال بعد *
دیگ از اون به بعد نامی ندیدم اون روز انقد منو زدن که استو خون بام از شیش جا شکستع بود ۱۰ سال گذشته
و امروز اخرین فن سین پسراس من اون موقع تو امریکا انداخت زنداد به جرم کشتن یه زن بار دار ۱۰ سال حبس برام بریدن و امروز داشتم بر میگشتم کرع ساعت ۸ فن ساین بود پس اماده شدم و رفتم اون جا نوبت من بود رفتم سمت شوگا که اولین نفر بود سرشو بالا اورد و یهو لب خندش محو شد بلند شد محکم بغلم کرد
محافظ _ اقا لطفا چیکار میکنید اقا
شوگا _ نام جون پسراااا ۱/ت رو پیدا کردم دیدم نامجون قدرت راه رفتن ندارع ارمیا خم دارن گریه میکنن و خوش حالن
_ با دو رفتم سمت نامی محکم بغلش کردم بویی که تمام این ده سال منتظرش بودم با تمام سلولای بدنم حس کردن که یهو لیز خورد رو زمبن شروع به گریع کردن کرد
۱۵.۵k
۰۲ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.