داستان درون و بیرون (پارت ³⁶)
داستان درون و بیرون (پارت ³⁶)
🔵🌌💙🌌💙🌌💙🌌🔵
سونیک اومد تو اتاق، گفت:(تو چرا از تختت بیرون اومدی؟) بهم زل زد. گفتم:(میخواستم به آقای دارک سلام کنم) سرش رو به نشانه ی تایید تکون داد و رفت. هوف... دراز کشیدم روی تخت، به سقف زل زدم. واقعا چرا دارک داره بهم کمک میکنه؟ فکر کردم، لکه ی دستش... شاید باهام نسبت خانوادگی داره. نه، اون به نسبت خانوادگی اشاره نکرد، کم کم تو این فکر فرو رفتم که خوابم برد.
(شدو🖤🔴)
حرف های دارک و چمس رو تو اتاق شنیدم. موقع شام بود. شام چمس رو بردم پیشش و ظرف خودمم بردم که کنار اون بخورم.
ادامه دارد...
#کمیک#رمان#داستان#سونیک#شدو#ناکلز#تیلز
🔵🌌💙🌌💙🌌💙🌌🔵
سونیک اومد تو اتاق، گفت:(تو چرا از تختت بیرون اومدی؟) بهم زل زد. گفتم:(میخواستم به آقای دارک سلام کنم) سرش رو به نشانه ی تایید تکون داد و رفت. هوف... دراز کشیدم روی تخت، به سقف زل زدم. واقعا چرا دارک داره بهم کمک میکنه؟ فکر کردم، لکه ی دستش... شاید باهام نسبت خانوادگی داره. نه، اون به نسبت خانوادگی اشاره نکرد، کم کم تو این فکر فرو رفتم که خوابم برد.
(شدو🖤🔴)
حرف های دارک و چمس رو تو اتاق شنیدم. موقع شام بود. شام چمس رو بردم پیشش و ظرف خودمم بردم که کنار اون بخورم.
ادامه دارد...
#کمیک#رمان#داستان#سونیک#شدو#ناکلز#تیلز
۳.۰k
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.