وقتی جفتتون مافیا بودین و تو عاشقش شدی(درخواستی)
علامت ها
ا.ت🦋
هیونجین🥟
بنگچان🐺
مینهو🐰
چانگبین🐷
هان🐿️
فلیکس🐣
سونگمین🐶
جونگین🦊
.
.
.
هیچوقت حتی فکرشم نمیکردی،تو،یعنی بزرگترین مافیای زنِ کره عاشق شی
اونم عاشق آدمی که باهات جوری رفتار میکرد انگار غریبه ای
اره،تو عاشق هوانگ هیونجین شدی رئیس بزرگترین باند مافیایی کره
اون دوستت بود،مثلا
اون حتی باهات شبیه یک دوستم رفتار نمیکرد
میترسیدی بهش بگی دوستش داری
چون اون بعضی وقتا حتی سلامم بهت نمیگفت
میخواستی دلتو به دریا بزنی و بری بهش بگی عاشقشی ولی یه چیز تو قلبت میگفت نه،حالا حالا ها زوده
تو فکر بودی که با صدای باز شدن در توسط دوست صمیمیت که مثل داداشت بود به خودت اومدی(چان رو کردم دوست صمیمی که مثل داداششه چون فامیلی پسرم با لینو و فلیکس فرق داشت:)
🐺ا.ت چی شده؟ مینهو یه عالم صدات کرد
🦋عهههه(لبخند ضایع)نشنیدم
🐺بیا پایین نهار بخور
🦋الان میام
چان زودتر رفت پایین همه میدونستن ذهنت برای چی درگیر بود
چان رفت پیش مینهو و گفت
🐺من برای ا.ت خیلی نگرانم
🐰منم،هزاربار بهش گفتم برو اعتراف کن یا میگه نه یا قبول میکنه ولی کو گوش شنوا؟
🐺اصلا داره داغون میش..
چان با صدای تو حرفشون رو قطع کرد
🦋راجب چی دارین صحبت میکنین؟
🐰فضول نباش پروانه کوچولو
🦋فضول باباته
🐣زنیکه خنگ بابای اون بابای توعم هست
🦋اوه یادم نبود
🐺از بس ذهنت یه جا دیگه ست
🦋منظورت چیه؟
🐺خودتو به اون راه نزن ا.ت
🐺بهتر از هرکسی میدونی که هممون به جز هیونجین میدونیم برای چی همش ذهنت درگیره
🦋چان،لطفا بس کن
🐺هوفففف،باشه
مینهو و فلیکس رفتن میز رو چیدن
🐣بیاین سر میز غذا بخورین
🐺باشه
رفتین نهارتون رو خوردین
و بعد اینکه نهارتو خوردی سریع رفتی تو اتاقت
و دوباره رفتی تو فکر هیونجین
(چان ویو)
بعد اینکه ا.ت رفت تو اتاقش ذهنم خیلی درگیر ا.ت شد،فکر اینکه نکنه یه فکر احمقانه ای به سرش بزنه داشت مغزم رو میخورد
🐺من نمیتونم ا.ت رو اینجوری ببینم
🐰فلیکس
🐣بله؟
🐰 برو تو اتاق ا.ت باهاش صحبت کن
🐺مینهو راست میگه،ا.ت حرف تورو کوش میده و تو نزدیکترین آدم به هیونجینی
فلیکس سرشو تکون داد و به سمت اتاق ا.ت رفت،امیدوارم حرفای فلیکس برای ا.ت مفید باشه
#استری_کیدز
#بنگچان
#لینو
#چانگبین
#هیونجین
#هان
#فلیکس
#سونگمین
#جونگین
#وانشات
#فیک
#سناریو
#چندپارتی
#تکپارتی
#فیکشن
ا.ت🦋
هیونجین🥟
بنگچان🐺
مینهو🐰
چانگبین🐷
هان🐿️
فلیکس🐣
سونگمین🐶
جونگین🦊
.
.
.
هیچوقت حتی فکرشم نمیکردی،تو،یعنی بزرگترین مافیای زنِ کره عاشق شی
اونم عاشق آدمی که باهات جوری رفتار میکرد انگار غریبه ای
اره،تو عاشق هوانگ هیونجین شدی رئیس بزرگترین باند مافیایی کره
اون دوستت بود،مثلا
اون حتی باهات شبیه یک دوستم رفتار نمیکرد
میترسیدی بهش بگی دوستش داری
چون اون بعضی وقتا حتی سلامم بهت نمیگفت
میخواستی دلتو به دریا بزنی و بری بهش بگی عاشقشی ولی یه چیز تو قلبت میگفت نه،حالا حالا ها زوده
تو فکر بودی که با صدای باز شدن در توسط دوست صمیمیت که مثل داداشت بود به خودت اومدی(چان رو کردم دوست صمیمی که مثل داداششه چون فامیلی پسرم با لینو و فلیکس فرق داشت:)
🐺ا.ت چی شده؟ مینهو یه عالم صدات کرد
🦋عهههه(لبخند ضایع)نشنیدم
🐺بیا پایین نهار بخور
🦋الان میام
چان زودتر رفت پایین همه میدونستن ذهنت برای چی درگیر بود
چان رفت پیش مینهو و گفت
🐺من برای ا.ت خیلی نگرانم
🐰منم،هزاربار بهش گفتم برو اعتراف کن یا میگه نه یا قبول میکنه ولی کو گوش شنوا؟
🐺اصلا داره داغون میش..
چان با صدای تو حرفشون رو قطع کرد
🦋راجب چی دارین صحبت میکنین؟
🐰فضول نباش پروانه کوچولو
🦋فضول باباته
🐣زنیکه خنگ بابای اون بابای توعم هست
🦋اوه یادم نبود
🐺از بس ذهنت یه جا دیگه ست
🦋منظورت چیه؟
🐺خودتو به اون راه نزن ا.ت
🐺بهتر از هرکسی میدونی که هممون به جز هیونجین میدونیم برای چی همش ذهنت درگیره
🦋چان،لطفا بس کن
🐺هوفففف،باشه
مینهو و فلیکس رفتن میز رو چیدن
🐣بیاین سر میز غذا بخورین
🐺باشه
رفتین نهارتون رو خوردین
و بعد اینکه نهارتو خوردی سریع رفتی تو اتاقت
و دوباره رفتی تو فکر هیونجین
(چان ویو)
بعد اینکه ا.ت رفت تو اتاقش ذهنم خیلی درگیر ا.ت شد،فکر اینکه نکنه یه فکر احمقانه ای به سرش بزنه داشت مغزم رو میخورد
🐺من نمیتونم ا.ت رو اینجوری ببینم
🐰فلیکس
🐣بله؟
🐰 برو تو اتاق ا.ت باهاش صحبت کن
🐺مینهو راست میگه،ا.ت حرف تورو کوش میده و تو نزدیکترین آدم به هیونجینی
فلیکس سرشو تکون داد و به سمت اتاق ا.ت رفت،امیدوارم حرفای فلیکس برای ا.ت مفید باشه
#استری_کیدز
#بنگچان
#لینو
#چانگبین
#هیونجین
#هان
#فلیکس
#سونگمین
#جونگین
#وانشات
#فیک
#سناریو
#چندپارتی
#تکپارتی
#فیکشن
۱۳.۶k
۱۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.