راکون کچولو مو صورتی p57
جک:گفت که لازم نیست کسی رو بفرستم
من:دیدی گفتم
جک:چون قبلا جایی که پاهامون رو میزاریم محض احتیاط یکم بنزین گذاشته
من:چی؟
جک:اون گفت که نمیشد حرف برادرش زمین بیوفته حتی با اینکه که تو نخواستی میخواست امشب هم به خونه برگردی
من:بزار ببینم و در ماشین رو باز کردم
جک:تادا
من:وایسا دارم درست میبینم؟
جک:بله داری درست میبینی دوباره زود قضاوت کردی
من:ولی
جک:ولی نداره به هرحال باید از این به بعد به برادرت بیشتر زنگ بزنی
من:هوم واقعا ممنونم
جک:خواهش
من:بانو نبودم که با خدا و برادرم بودم
جک:هعی
من:با این حال از تو هم ممنونم
جک:هوم و سری تکون داد
خیله خب حالا بیا بریم و بنزین رو بریزیم تو باک ماشین
من:باشه
سریع انجامش دادیم و با ماشین رفتیم پیش اون دوتا ولی هردوشون خواب بودن
جک:خب خب حالا وقت تلافی کردنه
من:چی؟
جک:میخوایم با بکی تسویه حساب کنم
من:تسویه حساب؟
جک:آره حالا ساکت بعد یه سوسک پلاستیکی در آورد و گذاشت روی صورت بکی
بکی هم بدون اینکه چشماشو باز کنه فقط سوسک رو برداشت و پرتش مرد بیرون
من:عجب تسویه حسابی
جک:بیا فقط بیدارشون کنیم
من:هوم باشه
جک:آنیا آنیا
آنیا یهو از جا پرید جوری که انگار زلزله اومده باشه
آنیا:ها کی چی کی وایییییی نه خرسسسس
جک:جک من شبیه خرسم؟
من:نمیدونم والا
جک:آنیا منم
آنیا:ها تویی چقدر شبیه خرسی
جک:بله شما درست میفرمایند بیاین برین تو ماشین بخوابید میخوایم همین الان بریم خونه
آنیا:ها؟ چجوری؟
من:با ماشین
آنیا:ماشین از کجا اوردید؟
من: از همون جایی پتو آوردیم جک با ماشین اومده بود حالا بیاید برید
آنیا:ها؟باشه حالا فعلا مهم نیس خوابم میاد
و بعد بکی رو بیدار کردو سوار ماشین شدند
ادمین:(دوباره به خوابشون ادامه دادند)
خواستم در راننده رو باز کنم که جک گفت:من رانندگی میکنم
من:من
جک:نه من
ادمین:(حال ندارم یک کل کل کردن دیگه)
و کم کم صدامون بالا رفت
بکی یهو در ماشین و باز کرد اومد بیرون:چتونه
من:این نمیزاره من رانندگی کنم
بکی:چقدر شما احمقید خب نصف راه تو رانندگی کن نصف راه تو
من:راست میگه
بکی رفت تو ماشین تا دوباره بگیره بخوابه
و دوباره خواستم که دره ماشین رو باز کنم که جک مانع شد
جک:من اول رانندگی میکنم
من:نه من
بکی ایندفعه با فشار در ماشین رو باز کرد و دادا زد: ایندفعه چتونههههه
جک:این میگه من باید اول رانندگی کنم
من:خب
بکی:یدقه هردوتون خفه شید
ABCD
خیله خب به حرف اول اسم دامیان زودتر رسیدم دوباره جهرو بحث کنید جرتون میدم
جک:چشم
ادمین:خب دیگه حال ندارم البته ویسگون هم خیلی نمیزاره بیشتر بنویسم
من:دیدی گفتم
جک:چون قبلا جایی که پاهامون رو میزاریم محض احتیاط یکم بنزین گذاشته
من:چی؟
جک:اون گفت که نمیشد حرف برادرش زمین بیوفته حتی با اینکه که تو نخواستی میخواست امشب هم به خونه برگردی
من:بزار ببینم و در ماشین رو باز کردم
جک:تادا
من:وایسا دارم درست میبینم؟
جک:بله داری درست میبینی دوباره زود قضاوت کردی
من:ولی
جک:ولی نداره به هرحال باید از این به بعد به برادرت بیشتر زنگ بزنی
من:هوم واقعا ممنونم
جک:خواهش
من:بانو نبودم که با خدا و برادرم بودم
جک:هعی
من:با این حال از تو هم ممنونم
جک:هوم و سری تکون داد
خیله خب حالا بیا بریم و بنزین رو بریزیم تو باک ماشین
من:باشه
سریع انجامش دادیم و با ماشین رفتیم پیش اون دوتا ولی هردوشون خواب بودن
جک:خب خب حالا وقت تلافی کردنه
من:چی؟
جک:میخوایم با بکی تسویه حساب کنم
من:تسویه حساب؟
جک:آره حالا ساکت بعد یه سوسک پلاستیکی در آورد و گذاشت روی صورت بکی
بکی هم بدون اینکه چشماشو باز کنه فقط سوسک رو برداشت و پرتش مرد بیرون
من:عجب تسویه حسابی
جک:بیا فقط بیدارشون کنیم
من:هوم باشه
جک:آنیا آنیا
آنیا یهو از جا پرید جوری که انگار زلزله اومده باشه
آنیا:ها کی چی کی وایییییی نه خرسسسس
جک:جک من شبیه خرسم؟
من:نمیدونم والا
جک:آنیا منم
آنیا:ها تویی چقدر شبیه خرسی
جک:بله شما درست میفرمایند بیاین برین تو ماشین بخوابید میخوایم همین الان بریم خونه
آنیا:ها؟ چجوری؟
من:با ماشین
آنیا:ماشین از کجا اوردید؟
من: از همون جایی پتو آوردیم جک با ماشین اومده بود حالا بیاید برید
آنیا:ها؟باشه حالا فعلا مهم نیس خوابم میاد
و بعد بکی رو بیدار کردو سوار ماشین شدند
ادمین:(دوباره به خوابشون ادامه دادند)
خواستم در راننده رو باز کنم که جک گفت:من رانندگی میکنم
من:من
جک:نه من
ادمین:(حال ندارم یک کل کل کردن دیگه)
و کم کم صدامون بالا رفت
بکی یهو در ماشین و باز کرد اومد بیرون:چتونه
من:این نمیزاره من رانندگی کنم
بکی:چقدر شما احمقید خب نصف راه تو رانندگی کن نصف راه تو
من:راست میگه
بکی رفت تو ماشین تا دوباره بگیره بخوابه
و دوباره خواستم که دره ماشین رو باز کنم که جک مانع شد
جک:من اول رانندگی میکنم
من:نه من
بکی ایندفعه با فشار در ماشین رو باز کرد و دادا زد: ایندفعه چتونههههه
جک:این میگه من باید اول رانندگی کنم
من:خب
بکی:یدقه هردوتون خفه شید
ABCD
خیله خب به حرف اول اسم دامیان زودتر رسیدم دوباره جهرو بحث کنید جرتون میدم
جک:چشم
ادمین:خب دیگه حال ندارم البته ویسگون هم خیلی نمیزاره بیشتر بنویسم
۲.۶k
۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.