آوای زندگی 3
وانشات آوای زندگی پارت سوم
جنگکوک اومد جلوم و یقه ی لباسم رو گرفت و گفت
جنگکوک: من به تو اعتماد کردم چیزی رو بهت دادم که لیاقتش رو نداشتی از جلو ی چشمام خفه شو نمیخوام دیگه ببینمت
منظور شو نمیفهممم........ چی رو خراب کردم
سوال بهش نگاه کردم زبونم بند اومده بود و بخاطر سیلی که بهم زده بود مبهم بودم
تهیونگ: نگو که نمیدونی داریم چی میگیم!
سرمو به نشانه ی علامت منفی تکون دادم
جنگکوک: اون دختری رو که میخواستیم الان مردهههههه......پس تو توی کدوم گورستونی بودی
این دختری که اوردی اشتباهیییی یهههههههه
جیهوپ: ولیی... ولی.. من... به اد... ادرسی.. که شما دادید رفتم
جنگکوک: مطمئنی؟!
سرمو به نشانه ی تاید تکون دادم
جنگکوک رفت سمت اون دختر و دستشو گذاشت روی پیشونی اون دختر و بعد اون دختر اروم اروم چشماشو باز کرد و وقتی فهمید کجاست خواست داد بزنه که انگار جلوی دهنش بسته شد به دیوار چسبید و جنگکوک بهش گفت
جنگکوک: اسمت چیه؟! هر سوالی ازت میپرسم رو باید جواب بدی وگرنه هرچی دیدی از چشم خودت دیدی
ا/ت ویو*
چشمامو باز کردم دیدم یه مرد هیکلی
داره بهم نگاه میکنه تا اوموم جیغ بزنم انگار چیزی جلوی دهنمو گرفت
و پرت شدم به سمت دیوار و انگار روی هوا معلق بودم عجیب بود بودنم اینجا این حرکات و این رفتارا اون مردا نکنههـ....... بخاطر پدرمه........ نه من نمیتونم تمام چیزای پدرمو لو بدم...... امکان نداره..... یعنی میخوان شکنجه م کنم....... یا زنده زنده خاکم کنن... شایدم انگشتامو ببرن برای بابام بفرستن.. ـ🤔🫣😐
نمد یعنی چیکار میخوان باهام بکننن... اون پسره چرا روی زمینه.... ای یکی پرا عصبیه.... این پرا انقدر وحشیه؟!!!!!!
همه ی این سوالا داشتن توی ذهنم رژه میرفتن که با صدای اون مرد خفه شدن
جنگکوک: اسمت چیه؟! هر سوالی ازت میپرسم رو باید جواب بدی وگرنه هرچی دیدی از چشم خودت دیدی
دهنم باز شد گفتم
ا/ت: ا.... اس.. اسم... من.... ا/ت ـ... است... جانگ... ا/ت.......
جنگکوک: چند سالته؟!
ا/ت: حدود.... بیس.... بیستو...... یک.....
جنگکوک: با من و من حرف نزن مثل ادم حرف بزن
ا/ت: ولم کنید..... خواهش میکنم....... من اونی که فکر میکنید نیستم اگه فک میکنید من دختر اون پدر هستم نه اشتباه میکنید
با بغض..... پدرم نگرانم میشه بزارید من برمممممم
خواهش میکنم
و بغضت ترکید و هق هق هات بلند شد که با صدای تفنگ خشکت زد و از روی دیوار افتادی پایین و
.........
ببخشید بچه ها اشتباهی دو مارت جلو تر گذاشتم 🥲🥲😐😶🫠و همه گیج شدن با عرض معذرت اینم این پارت
شرطا
10لایک
7کامنت
جنگکوک اومد جلوم و یقه ی لباسم رو گرفت و گفت
جنگکوک: من به تو اعتماد کردم چیزی رو بهت دادم که لیاقتش رو نداشتی از جلو ی چشمام خفه شو نمیخوام دیگه ببینمت
منظور شو نمیفهممم........ چی رو خراب کردم
سوال بهش نگاه کردم زبونم بند اومده بود و بخاطر سیلی که بهم زده بود مبهم بودم
تهیونگ: نگو که نمیدونی داریم چی میگیم!
سرمو به نشانه ی علامت منفی تکون دادم
جنگکوک: اون دختری رو که میخواستیم الان مردهههههه......پس تو توی کدوم گورستونی بودی
این دختری که اوردی اشتباهیییی یهههههههه
جیهوپ: ولیی... ولی.. من... به اد... ادرسی.. که شما دادید رفتم
جنگکوک: مطمئنی؟!
سرمو به نشانه ی تاید تکون دادم
جنگکوک رفت سمت اون دختر و دستشو گذاشت روی پیشونی اون دختر و بعد اون دختر اروم اروم چشماشو باز کرد و وقتی فهمید کجاست خواست داد بزنه که انگار جلوی دهنش بسته شد به دیوار چسبید و جنگکوک بهش گفت
جنگکوک: اسمت چیه؟! هر سوالی ازت میپرسم رو باید جواب بدی وگرنه هرچی دیدی از چشم خودت دیدی
ا/ت ویو*
چشمامو باز کردم دیدم یه مرد هیکلی
داره بهم نگاه میکنه تا اوموم جیغ بزنم انگار چیزی جلوی دهنمو گرفت
و پرت شدم به سمت دیوار و انگار روی هوا معلق بودم عجیب بود بودنم اینجا این حرکات و این رفتارا اون مردا نکنههـ....... بخاطر پدرمه........ نه من نمیتونم تمام چیزای پدرمو لو بدم...... امکان نداره..... یعنی میخوان شکنجه م کنم....... یا زنده زنده خاکم کنن... شایدم انگشتامو ببرن برای بابام بفرستن.. ـ🤔🫣😐
نمد یعنی چیکار میخوان باهام بکننن... اون پسره چرا روی زمینه.... ای یکی پرا عصبیه.... این پرا انقدر وحشیه؟!!!!!!
همه ی این سوالا داشتن توی ذهنم رژه میرفتن که با صدای اون مرد خفه شدن
جنگکوک: اسمت چیه؟! هر سوالی ازت میپرسم رو باید جواب بدی وگرنه هرچی دیدی از چشم خودت دیدی
دهنم باز شد گفتم
ا/ت: ا.... اس.. اسم... من.... ا/ت ـ... است... جانگ... ا/ت.......
جنگکوک: چند سالته؟!
ا/ت: حدود.... بیس.... بیستو...... یک.....
جنگکوک: با من و من حرف نزن مثل ادم حرف بزن
ا/ت: ولم کنید..... خواهش میکنم....... من اونی که فکر میکنید نیستم اگه فک میکنید من دختر اون پدر هستم نه اشتباه میکنید
با بغض..... پدرم نگرانم میشه بزارید من برمممممم
خواهش میکنم
و بغضت ترکید و هق هق هات بلند شد که با صدای تفنگ خشکت زد و از روی دیوار افتادی پایین و
.........
ببخشید بچه ها اشتباهی دو مارت جلو تر گذاشتم 🥲🥲😐😶🫠و همه گیج شدن با عرض معذرت اینم این پارت
شرطا
10لایک
7کامنت
۸.۴k
۰۵ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.