فیک عشق دردسرساز
«پارت:۱۷»
سوار ماشین شدیم و آهنگ گذاشتم و نشستم پشت فرمون.
+خب کجا بریم؟
-ساحل هیوندا ، وقتی بچه بودم از مامانم خواهش میکردم وقتایی که به بوسان میاد منو بیاره تا بریم اون ساحل.
+منم اونجارو خیلی دوست دارم.
حرکت کردم و بعد چند جا توقف بالاخره رسیدیم.
نسیم خنک صورتمو نوازش میکرد.
از ماشین پیاده شدم و دست تهیونگ و گرفتم و دویدم اونم بامن دوید.
کفشامو درآوردم و روی شن های ساحل قدم میزدم که انگشتای تهیونگ قفل انگشتام شد.
-تنهایی خوش میگذرونی؟حساب نیستا!
+دیوونه
با مشت آروم زدم به بازوش که خودشو انداخت زمین و دستشو گرفت.
+نگاش کن تروخدا نینی کوچولو، خجالت بکش مرد گنده زخم شمشیر که نخوردی پاشو مردم دارن نگاه میکنن فکر میکنن من کاریت کردم.
خندیدو دستمو کشید و منو انداخت بغل خودش.
به آسمون خیره بودم و صدای موج میومد.
-مورا
+بله
-بیا عکس بگیریم.
+😑گفتم الان چه چیز مهمی قراره بگی ، اوکی
نشستم و پشتمون دریا بود.
چند تا سلفی گرفتیم که صدای شکمم دراومد.
-اوه اوه به غیر از خودت اعضای بدنتم غر میزنن و اعصاب ندارنا
+وای خدا نمکدون وببینید آب دریا شور شد بس که نمکی😑 پاشو بریم یه غذایی بگیریم قبل اینکه از گشنگی بمیرم.
-باشه
+واو خدا اونجا رو ببین
-چیه؟
+اون مغازه کورن داگ داره.
اصلا دیگه نفهمیدم چی شد به خودم اومدم دیدم فاصله منو تهیونگ زیاد شده و من تو مغازم، انگار پرواز کرده بودم.
چند تا خریدم و برگشتم پیشش.
دهنش باز مونده بود که یه کورن داگ کردم تو دهنش.
-چته؟لبام پاره شد!
+دید زدن دخترا وقتی گشنشونه کار درستی نیس، لباتم که همچین چیز جالبی نیستن.
-به هرحال این لبا مال تورو بوسیدن
+فقط بخور سر درد گرفتم بس که حرف زدی
نشستم به غروب خورشید نگاه میکردم و میخوردم که تهیونگ اومد کنارم.
دستشو گذاشت روی دستم که روی شن بود.
-مورا میخوام یه چیزی بگم
برگشتم طرفش که تو یه میلی متری صورتش قرار گرفتم.
آب دهنمو قورت دادم و گفتم...
+چی ؟
-قراره فردا سوپرایزت کنم.
+ب..باشه
پیشونیشو چسبوند به پیشونیم و چشامو بستم که یهو....
(لایک و کامنت فراموش نشه💙🖇)
سوار ماشین شدیم و آهنگ گذاشتم و نشستم پشت فرمون.
+خب کجا بریم؟
-ساحل هیوندا ، وقتی بچه بودم از مامانم خواهش میکردم وقتایی که به بوسان میاد منو بیاره تا بریم اون ساحل.
+منم اونجارو خیلی دوست دارم.
حرکت کردم و بعد چند جا توقف بالاخره رسیدیم.
نسیم خنک صورتمو نوازش میکرد.
از ماشین پیاده شدم و دست تهیونگ و گرفتم و دویدم اونم بامن دوید.
کفشامو درآوردم و روی شن های ساحل قدم میزدم که انگشتای تهیونگ قفل انگشتام شد.
-تنهایی خوش میگذرونی؟حساب نیستا!
+دیوونه
با مشت آروم زدم به بازوش که خودشو انداخت زمین و دستشو گرفت.
+نگاش کن تروخدا نینی کوچولو، خجالت بکش مرد گنده زخم شمشیر که نخوردی پاشو مردم دارن نگاه میکنن فکر میکنن من کاریت کردم.
خندیدو دستمو کشید و منو انداخت بغل خودش.
به آسمون خیره بودم و صدای موج میومد.
-مورا
+بله
-بیا عکس بگیریم.
+😑گفتم الان چه چیز مهمی قراره بگی ، اوکی
نشستم و پشتمون دریا بود.
چند تا سلفی گرفتیم که صدای شکمم دراومد.
-اوه اوه به غیر از خودت اعضای بدنتم غر میزنن و اعصاب ندارنا
+وای خدا نمکدون وببینید آب دریا شور شد بس که نمکی😑 پاشو بریم یه غذایی بگیریم قبل اینکه از گشنگی بمیرم.
-باشه
+واو خدا اونجا رو ببین
-چیه؟
+اون مغازه کورن داگ داره.
اصلا دیگه نفهمیدم چی شد به خودم اومدم دیدم فاصله منو تهیونگ زیاد شده و من تو مغازم، انگار پرواز کرده بودم.
چند تا خریدم و برگشتم پیشش.
دهنش باز مونده بود که یه کورن داگ کردم تو دهنش.
-چته؟لبام پاره شد!
+دید زدن دخترا وقتی گشنشونه کار درستی نیس، لباتم که همچین چیز جالبی نیستن.
-به هرحال این لبا مال تورو بوسیدن
+فقط بخور سر درد گرفتم بس که حرف زدی
نشستم به غروب خورشید نگاه میکردم و میخوردم که تهیونگ اومد کنارم.
دستشو گذاشت روی دستم که روی شن بود.
-مورا میخوام یه چیزی بگم
برگشتم طرفش که تو یه میلی متری صورتش قرار گرفتم.
آب دهنمو قورت دادم و گفتم...
+چی ؟
-قراره فردا سوپرایزت کنم.
+ب..باشه
پیشونیشو چسبوند به پیشونیم و چشامو بستم که یهو....
(لایک و کامنت فراموش نشه💙🖇)
۲۲.۴k
۰۹ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.